آذربایجان غربی

 
 

آبشار شملکان

201631303234911450a

آبشار شملکان ارومیه در استان آذربایجان غربی واقع است. این آبشار در جوار روستای شملکان در نزدیکی ارومیه واقع شده است. در بسیاری از کتب و نشریات نام این آبشار را به اشتباه شلمکان عنوان کرده اند که صحیح نیست. نحوه دسترسی به این روستا عمدتاً از طریق روستای بند است ولی از دامنه های روستای سیر نیز می توان به آن رسید که البته در این مسیر می توان از قلعه ای تخریب شده که فقط چند ستون از آن باقیمانده را نیز مشاهده کرد. دامنه های این آبشار نیز از سرسبزی خوبی برخوردار بوده و در فصل مناسب می توان از نوعی سبزی کوهی بنام شنگ (یملیه) نیز بهرمند شد.

کلیسای گئورگ مقدس ماکو

201652322304787871a

کلیسای گئورگ مقدس در نزدیکی روستای مرگن (مرکان) بین ماکو و قره ضیا الدین، در جنوب شرقی بخش شوط در استان آذربایجان غربی واقع است. این کلیسا در قرن ۱۶ میلادی با سنگهای خوش تراش ساخته شده است. اطراف این کلیسا سنگ صلیبهای حجاری شده و قبرستان ارامنه گسترده است و کمی دورتر از آن ویرانه های خانه های بسیاری که زمانی محل سکونت ارامنه بوده و حکایت ازوجود روستایی پر جمعیت و آباد دارد قرار گرفته است که بعلت مهاجرت ارامنه از این مکان در سال ۱۸۳۰ میلادی به این شکل متروکه مانده است. کلیسا که بنایی به سبک بازیلیک مستطیلی در جهت شرق به غرب است، دارای یک گنبد هشت وجهی است که بر روی هر یک از وجوه ساق گنبد یک نورگیرتعبیه شده است، گنبد و سقف کلیسا بر روی چهار ستون با برش صلیبی شکل که هر یک از ستونها در چهار جهت با قوسهایی با یکدیگر و با دیوارهای جانبی متصل میباشند تکیه دارد. بر روی هر یک از چهار دیوار کلیسا سه نورگیر قرار داشته و ورودیهای کلیسا در سمت غربی و شمالی بنا قرار دارد. محراب کلیسا که در سمت شرق کلیسا قرار دارد دارای قاب بندیهایی است و در دو سمت محراب اطاقکهای چهار گوشی ساخته شده اند.

کلیسای مریم مقدس (زور زور) ماکو

7787

کلیسای مریم مقدس که به نام کلیسای ” زور زور” نیز معروف است در استان آذربایجان غربی،شهرستان ماکو و در ۱۲ کیلومتری شمال غرب قره کلیسا قرار دارد. بنای اولیه آن در دره بستر رودخانه قره سو و به ارتفاع ۵۰ متر بالاتر از سطح دره قرار داشته است ولی بعلت اینکه پس از آبگیری سد بارون ممکن بود در عمق دریاچه پشت سد قرار بگیرد توسط سازمان میراث فرهنگی و همکاری شورای خلیفه گری ارامنه آذربایجان تماما به ارتفاعات کنار دریاچه منتقل و در آن نقطه مجددا بازسازی گردید. بعلت تحولات پایان قرن سیزدهم میلادی در منطقه غرب آسیا موجودیت حکومت مستقل ارامنه سیلیسیه به خطر افتاد وآنان بعلت اینکه حامی و هم پیمانی نداشتند امید به مساعدت و یاری اروپائیان بستند. پاپ رهبر کاتولیکها با دنبال کردن این هدف که کلیسای ارمنی را تحت سلطه خود درآورده و آنها را به پیروی از کلیسای کاتولیک مجاب کند پیشنهاد قبول دین کاتولیک توسط ارامنه و قبول رهبریت پاپ بر کلیسای ارمنی را به شرط کمک اروپائیان به ارامنه ارائه نمود. هتوم دوم پادشاه سیلیسیه و نیز گروهی از درباریان وی و همچنین رهبر کلیسای ارامنه (که مقر آن شهر سیس پایتخت سیلیسیه بود) به امید دریافت کمک از اروپائیان این پیشنهاد را پذیرفتند در حالیکه این تصمیم آنها با موجی از مخالفتهای مرکز مذهبی ارامنه، بخصوص در داخل خاک ارمنستان، مواجه شد. جاثلیق آناوارزتسی با هدف جلب حمایت مراکز مهم مذهبی ارامنه هیئتهایی به دیرهای تادئوس مقدس (قره کلیسا)،داتو،بجنی،گلازور و غیره فرستاده اسقفهای این مراکز را تشویق به پیروی از فرامین خود نمود ولیکن اکثر مراکز علمی و مذهبی فوق از دستور وی تمکین نکردند به استثنای اسقف وقت دیر قره کلیسا که از فرمان جاثلیق پیروی نمود. اسقف دیر که برادر حاکم وقت ماکو بود با قدرتی که در دست داشت توانست در اجرای فرمان جاثلیق به موفقیتهایی دست یابد که البته این موفقیتها زودگذر بودند. قره کلیسا برای تبلیغ دین کاتولیک میتوانست برای جاثلیق پایگاه مهمی را فراهم آورد لذا برای گسترش فعالیت ازاروپا میسیونرهای فرانسیس به این منطقه اعزام گردیدند که در ابتدا در این دیر مستقر شده و این کار آنها با واکنش شدید ارامنه منطقه و مراکز مذهبی مختلف ارامنه ارمنستان مواجه شد.

جهت از میان بردن این تنشها و همچنین با هدف ایجاد یک مرکز علمی و مذهبی برای آموزش روحانیان در جهت اشاعه فرقه کاتولیک بخصوص اینکه دو مرکز علمی مذهبی مهم ارامنه یعنی گلازور و داتو در راه مخالفت با آنان تمامی تلاش خود را برای ممانعت از گسترش آن بکار گرفته بودند با همت اسقف زاکاره از سال ۱۲۹۸ میلادی کار ساختن کلیسای مریم مقدس در زورزور با ساختمانهای مربوطه به منظور تاسیس یک مرکز علمی و مذهبی آغاز گردید. امور ساختمانی این کلیسا در سال ۱۳۱۴ میلادی به پایان رسیده و میسیونرهای فرانسیس به این مرکز جدید نقل مکان نمودند. با تبلیغ و اشاعه این موضوع که با قبول پاپ بعنوان رهبر کلیسای ارمنی و ادغام کلیسای ارمنی در کلیسای کاتولیک اروپائیان به کمک ارامنه آمده و آنان را از یوغ تسلط مغولها نجات خواهند داد برخی از روحانیان ارمنی نیز به مرور تحت فرمان چاثلیق در آمدند که یکی از آنان هوانس زورزورتسی بود . وی ازفارغ التحصیلان مرکز گلازور بود. هوانس مسئولیت مرکز علمی مذهبی زورزور را به عهده گرفته و نقش بسیار مهمی در ارتقاء کیفیت آموزشی این مرکز ایفا نمود. به منظور کمک به او و توسعه این مرکز مبلغین سرشناس فرانسیس همچون فرا بونسیوز نیز از اروپا به وی ملحق گردیدند. هوانس زورزورتسی علاوه بر اینکه یک روحانی برجسته بود خود معلم، فیلسوف، نویسنده و مترجم نیز بود و در طی سالهای فعالیت خود در مرکز علمی زورزور توانست آن را به یک مرکز مهم آموزشی در منطقه تبدیل کند. وی طی این سالها مقالات و کتابهای بسیاری را ترجمه نموده و کتابهای دیگری نیز در خصوص رسالت حضرت دانیال، انجیل متی و غیره به رشته تحریر در آورده است که اکثر این کتب در مرکز نگهداری کتب خطی ایروان نگهداری میشود. در سال ۱۳۱۷ میلادی به منظورسرعت بخشیدن به روند اشاعه دین کاتولیک در میان ارامنه پاپ دستور داد تا میسیونرهای دومینیکن در دیر زورزور مستقر شوند. مسیونرهای دومینیکن با مرکزیت دیر زورزور موفق به تاسیس شش مرکز دینی دیگر در مناطق ارمنی نشین آذربایجان از جمله تبریز و مراغه شدند. طی سالهای فعالیت مرکز علمی مذهبی زورزور تعداد ۱۲ روحانی از میان روحانیان فارغ التحصیل توانستند در کلیسای کاتولیک به شهرت جهانی دست یابند که از آن جمله اند اسقف اسرائیل و اسقف هوانس که این فرد در سال ۱۳۳۰ میلادی بعنوان اسقف اعظم و مسئول مرکز علمی دیر کرنا که مرکز مهم کلیسای کاتولیکی در منطقه نخجوان بود را بدست آورد. در سال ۱۳۳۸ میلادی و بعد ازفوت هوانس زورزورتسی این مرکز علمی وسعت فعالیت قبلی خود را نداشت بخصوص بعد از اینکه میسیونرهای دومینیکن به دیر کرنا در نخجوان نقل مکان نمودند. از این رو از این تاریخ به بعد دیر زورزور به یک مرکز مذهبی تبدیل گشت که تا اوایل قرن ۱۷ میلادی و اوج جنگهای ایران وعثمانی به فعالیت خودادامه داده و از این تاریخ به بعد بتدریج متروکه میگردد. پلان کلیسای مریم مقدس هم از داخل و هم از خارج صلیبی شکل بوده و دارای گنبدی ۱۶ ضلعی با چهار نورگیر میباشد. به غیر از نورگیرهای ساق گنبد چهار نورگیر در چهار دیوار بنا شده و تنها ورودی کلیسا از سمت غربی آن میباشد. مصالح بکار رفته در کلیسا سنگ خوش تراش و ملاط میباشد. پس از تغییر مکان کلیسا به بالای بلندی مشرف به دریاچه آن را بر روی صفه ای بنا نموده و آن قسمتهایی از کلیسا را که در محل نخست خود تخریب شده بود با استفاده از سنگهای جدید مرمت نمودند.

کلیسای سرکیس مقدس خوی

20165301114014372a

کلیسای سرکیس مقدس، در استان آذربایجان غربی، درسه کیلومتری باخترشهر خوی،در کوی میدان کلیسا یا کوی امام زاده، در جایی که پیرامون آن را کشتزارها فراگرفته اند، قرار دارد. پس از ورود سپاهیان عثمانی به آذربایجان غربیو به دنبال رویدادهای خونینی که میان سال های ۱۲۹۷-۱۲۹۹خ/۱۹۱۸-۱۹۲۰ درخوی پیش  آمد ارمنیان رهایی یافته از آن ناحیه کوچ کردند و از آن زمان، این کلیسا فراموش شد ولی با استواری ویژۀ خود سده ها بر جای ایستاده است. کلیسای سرکیس مقدس از گذشته های دور تا کنون به سورپ سرکیس، سنت سرکیس، سارکیس مقدس، سرکیس مقدس و… نامور بوده. نام این کلیسا شاید از نام سرکیس گابادوکیان، از مردمان کامیرک، گرفته شده باشد. وی مسیحی ای پرهیزکار و رساننده ای پرشور بود که از روم به ارمنستان رفت و پس از چندی رهسپار ایران شد و چون در ایران آیین مسیح را تبلیغ می کرد ه دستور شاپور ساسانی کشته شد. از آنجایی که وی در راه مسیحیت شهید شده و در دستۀ پرهیزکاران ارمنی در آمده بود، به احترام وی این کلیسا را سرکیس مقدس نامیده اند. تاریخ درست ساختمان کلیسای سرکیس مقدس روشن نیست. ارمنیان بر این باورند که این کلیسا هفت تا هشت سال پس از درگذشت گریگور روشنگر مقدس، در حدود ۳۳۲یا ۳۳۳م، ساخته شده؛ یعنی، روزگاری که آیین مسیح در شمال باختری و باختر ایران کنونی پیشرفت داشته و ناحیۀ ماکو یا ارداز آن روزگار مرکز مهم اسقف نشین کلیسای ارمنیان بوده است.

در کتاب فرهنگ جغرافیایی و تاریخی نواحی ارمنی نشین، نگارش ایپریکیان، چاپ ونیز در ایتالیا، ص۱۸۹، دربارۀ کوی های شهر خوی آمده است: خارج از شهر، در جنوب قلعه، محله هایی قرار دارند که حومۀ خوی به شمار می روند و در حال حاضر، ۹۴ خانوار ارمنی در این ناحیه زندگی می کنند که دارای دو کلیسا و یک مکتب هستند. کلیسای سرکیس مقدس از کلیسای مریم مقدس بزرگ تر است. ارمنیان معتقدند که کلیسای مزبور هفت تا هشت سال پس از وفات گریکور مقدس(۳۲۵م) از سنگ سرباشن صیقلی ساخته شده است.

در کتاب آذربایجان که یرواند فرانگیان دربارۀ ارمنیان آذربایجان نگاشته و در ۱۹۰۵م، منتشر شده است، در صفحۀ۵۱، دربارۀ کلیسای سرکیس خوی آمده: در شهر خوی، خارج از محوطۀ قصر خوی و در نزدیکی های آن، کلیسایی بسیار قدیمی وجود داردکه روی سنگ نوشته ای دربارۀ تعمیرات آن، که صد سال پیش از انتشار این کتاب صورت گرفته، مطالبی نوشته شده است ولی مردم محل دیرینگی کلیسا را در حدود هزار سال پیش از انتشار این کتاب؛ یعنی، ۹۰۵م می دانند.

برپایۀ یادداشت های زمستان۱۳۰۷ق ملا جعفر خویی در گزارش سفر مظفرالدین میرزا، ولی عهدناصرالدین شاه قاجار، که از تبریز به منظور شکار و گردش به خوی آمده، دربارۀ کلیساهای خوی نوشته است: خوی دو کلیسا دارد. از قراری که ارمنیان می گفتند یکی هزار و صد سال و دیگری چهارصد سال است که بنا شده. منشی حظور را فرستادیم که تاریخ آنها را بردارد. خط ارمنی بوده و کشیش کلیسا هم نتوانسته بود بخواند.

در این نوشته ها، تاریخ ساختمان کلیسای سرکیس مقدس به سده های چهارم و نهم میلادی نسبت داده شده است. از آنجا که طرح یا پلان ساختمان و همچنین شکل ستون ها و نحوۀ دیوار سازی و نورگیرها بیانگر دیرینگی ساختمان کلیساست می توان بنیاد آن را در سده های چهارم میلادی دانست. بر روی سنگ سرخ رنگی در کنار در ورودی دیوار جنوبی کلیسا کتیبه ای وجود دارد که تاریخ ۱۱۲۰م/۵۱۴ ق و یا ۱۱۸۰م/۵۷۶ ق برروی آن خوانده می شود. زنده  یاد، استاد ورجاوند، این ساختمان را از اوایل دوران ایلخانی دانسته است. گمان وی را، که بر پایۀ بررسی شیوه های معماری و باستان شناسی بوده، توجه به جایگاه اندیشه ای و اجتماعی آن دوره تـأیید می کند. نوشته های آثار ارمنی مبنی بر ساختمان آن در پیش از اسلام شاید وابسته به ساختمان مقدس کهن تری بوده  است که پیش تر در جای این ساختمان وجود داشته و بعدها ویران شده و کلیسای سرکیس مقدس را به جای آن ساخته اند.

زنده یاد استاد مشکور نیز نوشته است: چون ازاره های سنگی، شکل قوس ها و گنبدها و وضع آجرکاری نمای بیرونی ساختمان این کلیسا آمیخته ای از شیوۀ گرجی و سبک اوایل دوران ایلخانی است می توان آن را بازسازی  شدۀ اوایل دوران ایلخانی به شمار آورد که بر روی پایۀ نیایشگاه باستانی برپا شده   است . در نوشته ها و اسناد ارمنی، تاریخ آخرین تعمیر و بازسازی این کلیسا ۱۶۱۴م/۱۰۲۴ق یا ۱۶۲۰م/۱۰۳۱ق نوشته شده.[۱۳] این سال ها هم زمان با پیمان سازشی است که نخست در ۱۰۲۱ق در شهر سلماس و سپس، در ۱۰۲۹ق، در شهر استانبول، با عثمانی ها به امضا رسیده است.

4318986_910

کلیسای سرکیس مقدس به سبک بازیلیک به درازای ۳۲ متر و پهنای هجده متر و بلندی پنج متر ساخته شده است. ازارۀ دیوارهای چهارگانه به کمک سنگ های تراش دار گندمی رنگ آهکی ساخته شده. درازا و پهنای بزرگ ترین سنگ ها چهل درشصت سانتی متر است. از روی ازارۀ ساختمان به بالا دیوارها با آجرهای چهارگوش چیده شده و تا بام ادامه یافته اند. پوشش ساختمان نیز آجری است و در میانۀ ساختمان، برجستگی گنبد کوتاهی دیده می شود. ورودی باختری در میانۀ دیوار و رو به روی محراب کلیسا قرارگرفته و با سنگ پاره های آهکی تراش دار ساخته شده است. بر فراز سردر ورودی، خمیدگی تزیینی با سنگ تراشی بر روی سنگ جاسازی شده است. این خمیدگی تزیینی، سنگی کولی دار است که از پنج هلال ترکیب یافته و پهنای باند آن حدود بیست سانتی متر است. بر روی این خمیدگی طرح تزیینی ترکیبی مارپیچ و زیگزاگ نقش شده که با طرح ها و نگاره های کنده  شده در کلیساهای کهن ارمنستان همانندی دارد.بر روی سنگی که در بخش خورشیدی یا در میانۀ سردر قرار گرفته نشان صلیب در درون دایره کنده شده است. بالای سردر، در بلندی حدود۲۰/۱ متر، نیز دریچه یا نورگیری مستطیل شکل قرار دارد.

درِ جنوبی کلیسا، همانند در باختری آن، از سنگ ساخته شده ولی به طور کامل در میانۀ دیوار جنوبی قرار نگرفته است. در این ورودی نیز سردر تزیینی وجود داردکه نسبت به در باختری ساده تر است. در اینجا، به جای خمیدگی کولی دار یک خمیدگی تنها با پنج تکه سنگ قرار دارد که بخش بالایی آن از نمای سنگی دیوار بیرون رفته و بخشی از سطح آجری دیوار را نیز فرا گرفته است. در بالای این سردر، پنجره ای مستطیل شکل وجود دارد. در دو سوی بخش پایین در ورودی، سه تکه سنگ سرخ به کار رفته که در روی یکی از آنها نوشته ای به زبان و خط ارمنی کنده شده است. کف درون کلیسا نسبت به سطح بیرون آن اندکی پایین تر قرار گرفته و برای ورود به کلیسا باید از هر یک از دو در آن از یک پله پایین رفت. درون ساختمان، شش ستون سنگی در دو ردیف قرار دارند که در نتیجه تالار کلیسا را به سه بخش؛ یعنی، ناو یا نِف با فضای میانی پهن تر و دو راهروی جانبی یا کولاترال با پهنای کم تر بخش کرده است. ستون های شش گانۀ اصلی کلیسا با سنگ ساخته شده و درازا و پهنای آنها ۴۵/۱ متر است. محراب کلیسا در بخش خاوری و در میانه قرار گرفته و در دو سوی آن، دو اتاق چهارگوش وجود دارد. طرح کلی محراب به صورت پنج گوشه است که همسانی بسیاری با محراب کلیسای ارمنیان شیراز دارد. پوشش راهروهای پهلویی تاق های جناقی است ولی سقف میانی کلیسا از سه گنبد پوشیده شده که گنبد میانی بزرگ تر و بلندتر است. دیوارهای درونی کلیسا و ستون های آن از سنگ ساخته شده اند ولی جنس و رنگ این سنگ ها با سنگ های نمای بیرونی همانند نیست. بیشتر دیوارهای درون کلیسا گچ کاری شده و به شیوۀ سده های هفدهم و هجدهم میلادی نقاشی و تزیین شده اند. محراب به شیوه ای ویژه تزیین شده است چنان که ستون های آن پوشش گچی ندارند و دیگر بخش های محراب دارای نقش های تزیینی دیوارنگاره است.

نقش ها و سنگ نوشته ها : در درون ساختمان کلیسا، بر روی دو ستون، دو سنگ نوشته به خط ارمنی وجود داردکه یکی بسیار کهن و دیگری تازه تر است.  در میانۀ سنگ نوشتۀ کهن، طرح یک صلیب تزیینی کنده شده. در بالای سنگ نوشتۀ تازه نیز، صلیبی همراه با یک طرح تزیینی سنگ نمایی از سردر کلیسای سرکیس مقدس خوی تراشی شده است. در بیرون کلیسا در کنار در جنوبی نیز، سنگ نوشته ای وجود دارد. نوشتۀ سنگ نوشته های درون ساختمان، بنا به گفتۀ خلیفه گری ارمنیان در تبریز، عبارت است از درخواست بخشایش از درگاه خدای بزرگ از سوی نیکوکارانی که به کار تعمیر و بازسازی کلیسا کمک کرده اند. افزون بر سنگ تراشی های وابسته به سردرهای جنوبی و باختری کلیسا در کنار درِ جنوبی نیز بر روی تکه سنگ سرخ رنگی نقش دو صلیب تزیینی کنده شده است. در دو سر بخش عمودی صلیب و همچنین در دو سوی بخش افقی آن، برجستگی هایی با طرح های پیچ در پیچ تزیینی ایجاد کرده اند و در بالا و پایین آن، سنگ نوشتۀ مهمی کنده شده است که در جستار پیشینۀ ساختمان کلیسا از آن یاد شد. در دیوار شمالی بیرونی نیز دو تکه سنگ در بخش آجرکاری دیوار جاسازی شده است که برروی آنها طرح هایی از صلیب به گونۀ دو خط متقاطع، که در آخر هر بازوی آن نشانه ای به صورت لاتین یا عدد هفت وجود دارد، دیده می شود. گمان می رود که این تکه سنگ ها به منزلۀ سنگ گور، در گورستان پیرامون کلیسا، کاربرد داشته و در بازسازی بعدی، در دیوارهای بیرونی ساختمان، جاسازی شده اند.

بازسازی کلیسا : کلیسای سرکیس مقدس خوی، که فراموش شده و مورد چپاول کاوشگران غیرمجاز آثار تاریخی قرار گرفته و کند وکاوهای غیر قانونی آسیب بسیاری به آن وارد کرده و همچنین دگرگونی های آب و هوایی نیز اثری ناخوش آیند بر آن گذاشته بود، با همت سازمان میراث فرهنگی کشور و تلاش کارشناسان و کارکنان سخت کوش آن سازمان تعمیر و بازسازی شده و به گونۀ آبرومندی درآمده است و از آن نگهداری می شود. در ناحیۀ خوی، در آبادی های پیرامون آن، که در گذشته ارمنی نشین بوده اند، از جمله مهله زان، دیزج، فنایی و سعیدآباد، هنوز کلیساهایی پابرجا هستند. در این کلیساها، آیین های عبادی برگزار نمی شود و تنها به دلیل داشتن پیشنۀ تاریخی اهمیت یافته اند.

میاندوآب آذربایجان غربی

13921223095419642336674

نام شهر و تاریخ بنا : میاندوآب از سه کلمه (میان.دو.آب) تشکیل شده است. وچه تسمیه این شهر به خاطر قرار گرفتن در میان دو رودخانه زرینه رود و سیمیئه رود است. شهر میاندوآب در زمان نادرشاه قصبه بزرگی بوده است. در جریان لشگر کشی نادر قلی سپهسالار وقت ارتش ایران  به آذربایجان در سال ۱۱۴۲ هجری قمری از قلعه میاندوآب نام برده میشود. در تاریخ افشار مکررا” از میاندوآب سخن به میان آمده است. در شرفنامه امیر شرف بدلیسی که بنام تاریخ کردستان معروف است، در صفحه ۱۸۲ از این ناحیه به نام ” دوآب” نام برده میشود. میرزا مهدیخان استرآبادی مورخ و منشی نادرشاه در کتاب معروف خود (دره نادری) درباره آمدن نادر به میاندوآب بحث مفصلی دارد، در اسناد دوره قاجاریه این منطقه مرحمت آباد نامیده میشود. چنانچه فتحلیشاه دومین پادشاه این سلسله که از سال ۱۲۱۲ تا ۱۲۵۰ هجری قمری در ایران حکومت میکرد میاندوآب را به موجب فرمانی مفصل به احمد خان مقدم مراغه ای، بیگلربیگی آذربایجان واگذارمیکند و از آن زمان قسمتی از حومه شهر میآندوآب مرحمت آباد نامیده میشود. (برگرفته از کتاب میاندوآب نوشته جمشید محبوبی)

موقیعت شهر میاندوآب : این شهرستان در حد فاصل بین شهرهای بوکان، ملکان، مهاباد و شاهیندژ واقع شده است و در واقع پل ارتباطی برای استانهای آذربایجان‌غربی، آذربایجان‌شرقی و کردستان محسوب می‌گردد. مساحت شهرستان میاندوآب ۲۶۹۴ کیلومتر مربع است و در طول جغرافیایی ۴۶ درجه و ۶ دقیقه‌ی شرقی از نصف‌النهار گرینویچ و در عرض ۳۶ درجه و ۵۸ دقیقه‌ی شمالی از خط استوا در وسط جلگه‌های منتهی به دریاچه‌ی ارومیه با ارتفاع ۱۳۱۴ متر از سطح دریا قرار دارد. آب و هوای منطقه متغیر بوده، دارای تابستانهای نسبتاً گرم و زمستانهای مختصر سرد میباشد.میزان بارش متوسط در منطقه ۲۸۹ میلی‌لیتر ثبت شده است. میاندوآب چنانکه از اسمش پیداست به علت قرار گرفتن در میان دو رودخانه‌ی زرینه‌رود و سیمینه‌رود به این نام، نامگذاری شده است. جمعیت این شهرستان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۲۴۵۱۵۸ نفر بوده است که از این تعداد ۱۲۳۹۹۳ نفر آنان مرد و ۱۲۱۱۶۰ نفر آنان زن بوده اند. شهر میاندواب بعد از بوکان و مهاباد سومین شهر بزرگ در جنوب استان تلقی می شود. میاندوآب شهر کشاورزی و تا اندازه‌ای صنعتی است. این شهرستان از نظر کشاورزی و دامپروری پس از ارومیه در استان رتبه‌ی دوم را دارد و از نظر صنعت نیز پس از شهرهای ارومیه و خوی در جایگاه سوم استان قرار گرفته است.

دین و مذهب مردم این شهرستان اسلام شیعه‌اثنی‌عشری بوده و در روستاهای مشرف به استان کردستان درصدی از برادران سنی مذهب نیز زندگی می‌کنند. زبان و لهجه‌ی مردم میاندوآب ترکی آذربایجانی است و از خصوصیات بارز مردم این شهرستان صداقت و ایثارگری، میهمان‌نوازی و متعصب بودن به آداب و رسوم می‌باشد. خوشبختانه میاندوآب به واسطه‌ی قرار گرفتن در بین استانهای آذربایجان‌غربی ، آذربایجان‌شرقی و کردستان در سالهای اخیر مورد توجه بسیار قرار گرفته است و از نظر صنعتی، کشاورزی، ارتباطات و توسعه‌ی فرهنگی جزء محورهای اصلی سرمایه‌گذاری در جنوب استان به شمار آمده است. کشف چندین اثر باستانی در اطراف میاندوآب، نشانگر اسکان بسیار قدیمی منطقه در دورانهای ثبت نشده تاریخ هست. در اوایل سلطنت آقامحمد خان قاجار به دنبال کوچ اجباری جمعیتی از منطقه کرمان به اهالی شهر اضافه شدند و در مدت دو نسل در جمعیت ترک میاندوآب استحاله گشتند. اسامی برخی محله‌ها و شهرت‌ها مانند رابریلر، سیرجانیلر و کرمانی نشانگر این حرکت جمعیتی بوده. دو دلیل اصلی این حرکت جمعیتی مهاجرت اجباری یا تبعید در اثر شورش ذکر شده. سرکوبی یاغی‌های منطقه کرمان و اسکان جمعیت بیشتر در این منطقه به منظور مقابله با حملات کردها به بناب و مراغه بوده است. این شهر در واقع مرز منطقه ترک نشین و کردنشین است. تهاجمات متعدد بعضی از قبایل محلی کرد در این منطقه تا اواخر مشروطیت ادامه داشت. در این برهه گزارشهای بسیاری از حملات به کردان توسط لشکر شجاع‌السلطنه نیز ثبت شده است. در سالهای متلاطم جنگ جهانی اول میاندوآب نیز مانند بسیاری مردم منطقه طعم تلخ قحطی‌ها و بی ثباتی ایران را کشید. دولت ایران در هرج و مرج خان خانی‌های محلی و آشفتگی سیاسی بود. در این دوره دول انگلیس و آمریکا به وساطت مبلغان مسیحی خواستار برقراری یک جمهوری مسیحی به رهبری ارامنه و آسوری ها با مرکزیت ارومیه بودند. در اواخر جنگ دوم جهانی ارتش شوروی کنترل این منطقه را به دنبال تبعید رضاشاه به دست گرفت. در این سالها حزب دمکرات (دمکرات فرقه سی) به رهبری جعفر پیشه‌وری هواداران بسیاری را در میاندوآب و اطراف به خود جلب کرد. به روایتی برگزاری کلاسهای ترکی و اداره منظم شهر در این دوره کوتاه باعث خوش بینی اهالی به این حزب شد و به روایتی دیگر مردم منطقه از این حزب ناراضی بوده و پیش از رسیدن نیروهای دولتی خود به مبارزه با حزب دموکرات پرداخته و بساط آنها را برچیدند.