زیبا
موزه هرژه؛ به نام نویسنده تن تن برای همه کودکان قرن بیستم
ماجراهای تَنتَن و میلو (به فرانسوی: Les Aventures de Tintin) از معروفترین داستانهای مصور است که تاکنون به بیش از ۷۰ زبان ترجمه شده و بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفتهاست. اولین نسخه از رشته ماجراهای تنتن و میلو در سال ۱۹۲۹ میلادی، توسط ژرژ رمی در روزنامهای در بروکسل به زبان فرانسوی منتشر شد. نویسنده ماجراهای تنتن، «ژرژ پراسپر رمی» اهل ایتربیئک (Etterbeek)، شهری در نزدیکی بروکسل بود که با نام مستعار کار میکرد. ژرژ رمی که بعدها اسم مستعار هرژه را برای خود برگزید در ۲۲ می سال ۱۹۰۷ در ایتربیئک، در کشور بلژیک به دنیا آمد.او با خلق پسری به نام تنتن توانست جذابترین، زیباترین و در عین حال پرفروشترین مجموعه کتابهای مصور قرن بیستم را به دنیا معرفی کند. در سال ۱۹۲۹ اولین داستان از این مجموعه، «فرار از شوروی» به صورت سیاه و سفید و هفتهای یک صفحه در مجله قرن بیستم کوچولو چاپ شد. هشت کتاب دیگر این مجموعه نیز در ابتدا به صورت سیاه و سفید به چاپ رسیدند و سپس در سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ به درخواست انتشارات کاسترمن که ناشر کتابهای تنتن بود، رنگی شدند.
قصههای تنتن و میلو درباره ماجراهایی است که برای یک خبرنگار کنجکاو و زیرک و سگش میلو اتفاق میافتد. وی در این ماجراها ضمن حل معماهای پیچیده، دوستانی نیز پیدا میکند که در قسمتهای مختلف به داد تنتن میرسند. دوست همیشه همراه تنتن در این ماجرا ناخدا هادوک است که پس از آشنایی با تنتن در تمام ماجراها همراه تنتن بوده است. ماجراهای تنتن و میلو داستانهایی رئالیستی و برگرفته از رویدادهای تاریخ معاصر هستند که از دوره زمانی بین جنگ جهانی اول و دوم آغاز شده و تا اوج دوران جنگ سرد امتداد مییابد؛ استعمار، نژادپرستی، رقابت میان دو ابرقدرت، مافیا، جنگ نفت و دیگر شاخصهای تاریخ معاصر در داستانهای تنتن تبلور یافتهاند. محتوای داستانها اغلب ماجراجویانهاند، گاهی خیالی و علمی–تخیلی و گاهی رویکردی سیاسی دارند. درحالی که اپیزودهای اولیه فضای فانتزی و شوخطبعانهتری دارند؛ در اپیزودهای بعدی ماجراها به تدریج به سمت واقعگرایی پیش میروند. از میانههای ۱۹۳۰ به جزییات مد و فناوری دقت بیشتری میشود. همه داستانها دارای موقعیتهای طنز و تصاویر خندهدار بیشمار هستند که یادآور اسلپاستیک در فیلمهای صامت ۱۹۲۰ هستند. ویژگی مهم این مجموعه طراحیهای عالی آن است و وفاداری به واقعیت در تصویر کردن اشیایی چون ماشین و قطار و ساختمانها. طراحیهای هرژه به روش لینیه کلر Ligne claire کشیده شدهاند، فیگورهایی با مرز مشخص و سطوح رنگی یکنواخت و بی سایه. حالا میخواهیم شما را به موزه هژره ببریم؛ تا به یاد نویسنده خلاق و مبتکر داستان تنتن با آن آشنا شوید. هژره که خود هرگز فکرش را هم نمیکرد به این شهرت دست پیدا کند حالا برای خود موزهای در بلژیک به نام خود دارد و همه میتوانند داستان کودکی خود را به روایتی دیگر در آنجا ببینند.
موزه هرژه و معماری جستوجوگرش : موزه هرژه بلژیک شما را به سفری شگفتانگیز و عجیب در میان آثار یکی از بزرگترین هنرمندان قرن بیستم، گئورگی پراسپر رمی که به اختصار او را هرژه میشناسیم، میبرد. کارتونیست معروف بلژیکی و خالق شخصیت دوستداشتنی تنتن. بعد از دو سال که کریستیان دپورتزآمپاک، معمار فرانسوی موزه بر روی آن تلاش کرد، بالاخره در سال ۲۰۰۹ این موزه به روی عموم گشایش یافت. این موزه در جنگلی زیبا واقع شده است که یک پل پیاده آن را به لوونلا نویه، جایی که موزه در آن محل قرار گرفته متصل میکند. این موزه آثار هنرمند و نویسنده مطرح بلژیکی هرژه را به نمایش درمیآورد. این موزه از بخشهای فرهنگی، نمایشگاهای دائمی و موقت از آثار هرژه و همین طور ویدیو پروژکتری که زندگی هرژه را بیان میکند، تشکیل شده است.ورودی فضای موزه هرژه بسیار جالب اس؛. عکس تنتن و امضای هرژه! این موزه در مجموع سه طبقه دارد؛ شامل ۹ فضای نمایشگاهی، کافه و سینما. علاوه بر آن نمایشگاه جهان تنتن و میلو هم هست. این موزه متعلق به شرکت مولینسار (مارلین اسپایک) است. به گفته لوران دو فروبرویل، رئیس موزه هرژه، احداث این موزه اهمیت زیادی برای «فانی رودول»، همسر هرژه داشته است: او رویای خود را تحقق بخشیده و این موزه به نظر من فوقالعاده است. شکی ندارم که اگر هرژه زنده میبود و سری به این موزه میزد، واقعا تحت تاثیر قرار میگرفت. این نکتهای بسیار مهم است.فانی رودول، همسر هرژه، مجموعا ۱۷ میلیون یورو برای احداث موزهای ویژه آثار شوهرش هزینه کرد و در نهایت هم با اجرای این طرح سبب شد که هرژه به عنوان هنرمندی چندسویه به علاقهمندان شناسانده شود.
زمانی برای مستی مرال ها
پارک ملی گلستان را اگر میخواهی از نزدیک ببینی، باید عاشقش باشی. گلستان آنقدر زخم دیده است که تاب کوچکترین تلنگری را ندارد. باید آرام و بی سر و صدا پا به طبیعت هزار رنگ آن بگذاری و بی آنکه کسی از ساکنان پارک از حضورت برنجد، از زیبایی های طبیعت سرشار شوی.
گلستان، ساعت چند؟ سفر را نزدیک به یک ماه زودتر برنامهریزی میکنیم تا شما هم بتوانید با برنامهریزی دقیق در این جاده هم قصه ما شوید. گلستان را میشود همین لحظه هم قصد کرد و رفت و دید، اما ما میخواهیم درست زمانی در سایهسار جنگلهایش قدم بزنیم که بانگ مرالها بر گوشه گوشه جنگل طنین انداخته باشد. محدوده زمانی شهریور ماه فصل جفتگیری مرالهای گلستان است که آنها صدایی شبیه صدای گاوها را از خود در می آورند. بنابراین بهترین موقع برای دیدن مرالهای گلستان همین فصل «گاوبانگ» است. البته نظاره مرالها تنها دلیل ما برای این سفر نیست.
کجا ساکن میشویم؟ این سفر را باید با بلد راه رفت. بنابراین از همین ابتدا سعی کنید به دنبال یکی از آژانسهای معتبر باشید. تعداد محدود افراد باعث میشود که شما به راحتی و با کمین نشستن حیات وحش منطقه را ببینید. محلی که برای استراحت شما در نظر گرفته میشود ایستگاه محیطبانی است. ایستگاههای محیطبانی که از سوی محیطبانان در اختیار شما قرار میگیرد، بدون تخت است و در تعداد مشخص در آن، جا داده میشوید. بنابراین رعایت اصول زیست محیطی و احترام به محیطبانان زحمتکشی که برای چند روزی مهمان آنها هستیم، جزء لاینفک اخلاق طبیعتگردی و ورزشی است.
چتر سبز درختان : طبیعتگردی تنها مشاهده آنچه میبینید نیست. بلکه کمکم باید یاد بگیرید که هر منطقه چه گونههای حیوانی و گیاهی در خود جا داده است. همگام شدن با آژانسهای مسافرتی فرصتی به شما میدهد تا با این گونهها آشنا شوید، اما به طور اجمال شما در جنگل گلستان با گونههای گیاهی بلوط، بلند مازو، ممرز، انجیلی، پلت، شیردار، کرکو، آزاد، اوری، توسکای قشلاقی، کلهو، انجیر، توت، ملچ، داغداغان، ازگیل، ولیک، زالزالک، سیاه تلو، گوجه وحشی، شیر خشت، گردو، تمشک، انار وحشی، گلابی وحشی، زرشک، تاغ، گز، پرند، کاروانکش، کلاه میرحسن، گون، چوبک، درمنه، خارشتر و ارس آشنا میشوید. دنیای حیوانات آن شما را با مرال، شوکا، خرس قهوهای، پلنگ، خوک وحشی، گربهجنگلی، تشی، آهو، قوچ و میش، پلنگ، گرگ، روباه، کل و بز روبهرو میکند. آسمان آن هم پر از ماجرای پرواز پرندگانی چون قرقاول، کبک، تیهو، زنگوله بال، کوکر سینه سیاه، ابیا و بلدرچین، قرقی، دلیجه، سارگپه پا بلند، سارگپه، عقاب دوبرار، دال شیا، دال، عقاب دریایی دم سفید، مرادان، بالابان، هما، دارکوب سیاه، بلبل، توکای باغی، سهرهها، سکاها، زردهپرهها، مگسگیرها، زنبورکها و دمسرخهاست.
چه بپوشیم؟ طبیعتگردی بویژه دیدار از گونههای حیوانی رسم و رسوم خاص خود را دارد که حتما باید رعایت کنید وگرنه تنها وقت و هزینه خود را صرف کردهاید، بدون این که به سرمنزل مقصود رسیده باشید. نخستین نکتهای که باید به خاطر بسپارید پوشیدن لباسهای استتار جنگل است یعنی لباسهایی که با زمینه همخوانی داشته باشند و برگرفته از شکل و رنگ درختان است. در صورت نداشتن لباسهای استتار از لباسهای رنگ سبز زیتونی و در نهایت قهوهای خاکی نهچندان روشن استفاده کنید. همچنین از پوشیدن لباسهای سفید بخصوص و رنگهایی که توجه حیوانات را به شما جلب میکند پرهیز کنید. یادمان باشد که حیوانات حواس بسیار قوی دارند و حضور انسان را در فاصلهای بسیار دور تشخیص میدهند. مساله دیگری که باید در این گونه سفرها به آن توجه داشت عدم استفاده از بوهاست. در تورهای حیات وحش استفاده از هر ماده تولیدکننده بو همانند عطر و ادکلن ممنوع است و هر گونه تجهیزات مولد صدا باید خاموش یا سایلنت کامل شود. یادمان باشد که یک نسیم آرام هم میتواند بوی انسان را به مشام حیوانات برساند و آنها را از ما دور کند، اما این همه آنچه باید رعایت شود نیست. برای این که بتوان از نزدیک گونههای حیوانی را دید، باید از صحبت کردن در منطقه پرهیز کرد. البته سکوت برای کسانی که برای نخستین بار به تماشای حیوانی در زیستگاهها مینشینند سخت، اما نتیجه آن خوشایند است. همچنین یادمان باشد که برای دیدار باید آرام و همراه و نزدیک به گروه حرکت کنیم. در غیر این صورت شانس یک دیدار هیجانی را از همسفران نیز گرفتهایم.
کولهبار : طبیعتگردی همچنان که آداب خاص خود را دارد، لوازم مخصوص به خود را هم میخواهد. کوله چند روزه برای حمل کیسه خواب، دمپایی و لوازم غیرضروری. همچنین کوله سبک برای سفر یک روزه به همراه وسایل ضروری. بنابراین بسته به تعداد روزهای سفر باید یکی از این کولهها را روی کول بگذارید. علاوه بر آن به دلیل در دسترس نبودن کولههای بزرگ در طول سفر حتما وسایلی که فکر میکنند در طول مسیر به آنها نیاز ضروری دارند از داخل کولههای بزرگ چند روزه برداشته و در کولههای یک روزه همراه خود در داخل ماشین داشته باشند. پیادهروی یکی از اصول غیرقابل انکار این سفرهاست، بنابراین باید با کفش مناسب به این منطقه گام نهاد. کفش نیم بت یا کفش ساق بلند سبک میتواند انتخابی مناسب برای جنگلنوردی شما باشد. کلاه آفتابی، عینک آفتابی بنددار، کرم ضدآفتاب، لیوان، بشقاب، قاشق و… را حتما به همراه داشته باشید. همچنین به خاطر داشته باشیم برای رعایت مقدماتیترین اصول حفاظت محیط زیست از آوردن ظروف یکبار مصرف به منطقه پرهیز کنید. علاوه بر آنچه در کوله سفر خود جا دادید، کوله شما باید باز هم جا داشته باشد. دمپایی، لوازم بهداشتی شخصی (مسواک، خمیر دندان، صابون سفری، شامپو و حوله) پتوی سفری، زیرانداز انفرادی، قمقمه آب و فلاسک چای انفرادی، دوربین عکاسی، سوت و چراغقوه از دیگر لوازم این سفر است. در سفر به زیباییهای گلستان و بازدید از حیات وحش منطقه بسته به روزهای که در این منطقه میمانید هر روز بین ۶ تا ۸ ساعت پیادهروی دارید. بنابراین توان خود را بسنجید و بعد پا به پای جاده شوید. طبیعتگردی ریسک خودش را دارد هرچند بسیار کم و قابل چشمپوشی است، اما غیرممکن نیست بنابراین با توجه به این مساله با تورها همسفر شوید. همچنین اگر بیماری خاصی دارید حتما به مسوولان تور اطلاع دهید. بیاطلاعی آنها ممکن است منجر به اتفاقاتی شود که هیچکس هم مسوول نیست جز خود شما.
همه زیباییهای این سفر : گلستان یکی از پارک ملیهای منحصربهفرد ایران است که حیات وحش و گونههای گیاهی آن به تنهایی میتواند سالانه گردشگران بیشماری را به این سمت بکشاند. اما این همه زیباییهای این منطقه نیست. نمیشود جنگل رفت اما گوش جان به صدای آبشارهای آن نسپرد. اصلا جنگل بدون چشمه و رودخانه معنا نمییابد. بنابراین بعد از تجربه هیجانانگیز و دیدار نزدیک با مرالهای گلستان باید مسیر را به سمت آبشارهای منطقه رساند. آبشار قرهسو و آبشار زیبای گلستان و جنگلهای تنگه گل و باقی مناطق همانند آلمه و میرزا بایلو ازجمله نقاط دیدنی گم شده در جنگلهای زیبای گلستان است که باید آنجاها را دید. موزه حیاتوحش «تگه» حتما باید یکی از مقاصد شما باشد. بعد مسیر را به دشت «میرزابایلو» برسانید به تماشای خرامیدن آهوان. در دره «آلمه» هم به تماشای قوچ و میشهای اوریال در سینهکش ماهورهای آلمه بنشینید. اما برای دیدار از این همه زیبایی مواج در پارک ملی گلستان باید با محیطبانان و مدیریت پارک هماهنگ شد. بگذارید از هر دوسو به شما خوش بگذرد و خستگی محیطبانان و مسوولان پارک در تن و جانشان باقی نماند.
چگونه به گلستان برویم؟ باز هم مثل همیشه مقصد را تهران میگیریم. قطار رفتوبرگشت تهران ـ گرگان بهترین گزینه ما برای رفتن به این سفر است. البته میشود با ماشین شخصی هم این سفر را رفت. اما اگر شما به همراه آژانسها به مسافرت میروید، معمولا آنها قصه را با قطار شروع می کنند. در گرگان هم اتوبوسهای محلی است که شما را به گلستان و ایستگاههای محیط بانی میبرد.
کوه جادویی سیستان
دنبال سفرهای تاریخی و فرهنگی هستید؟ چه جایی بهتر از سیستان و بلوچستان! سرزمین رستم با قدمت طولانی اش شگفت انگیزترین گوشه این خاک است که عمر کاوش های باستان شناسی هنوز هم به شناخت کامل آن قد نداده است. با این حال، برای دیدن همین جاذبه های تاریخی و طبیعی هم یکی دو سفر قطعا کفاف نخواهد داد! اگر گذارتان به سیستان افتاد، تماشای کوه خواجه و مجموعه اطراف آن را از دست ندهید. کوهی که تنها عارضه طبیعی دشت سیستان به شمار می رود که با ارتفاع تقریبی ۶۰۹ متر از سطح دریا (یعنی حدود ۱۰۰ متر از سطح زمین) در استان سیستان و بلوچستان قرار گرفته است. اگر در فصل پرآبی سری به این استان بزنید خواهید دید که کوه خواجه تا کمر در آب فرو رفته و تبدیل به جزیره کوچکی در میان هامون هیرمند شده است. این کوه و دریاچه اطرافش در باورهای سه مذهب زرتشت، مسیحیت و مسلمانان مقدس است. مثلا زرتشتیان ایران باستان معتقد بودند که دریاچه هامون مقدس است و ظهور منجی (سوشیانت) از این دریاچه اتفاق می افتد. به همین دلیل کوه خواجه تقدس و رازالودگی خاصی در نگاه آنان داشت. از شگفتی های این کوه، قدمگاه حضرت علی (ع) و دره سوخته ای است که به اعتقاد مردم محلی بر اثر پرتاب ذوالفقار امام به سوی کفار در کنار کوه خواجه به وجود آمده است. گرچه سندیت این مطلب در حاله ای از ابهام است.
پژوهشگران زیادی تا به حال درباره این کوه تحقیق کرده اند و البته همه آنها معتقد بوده اند که این کوه از دوره اشکانی و ساسانی با اهداف زیستی، دفاعی و عبادی مورد توجه قرار داشته است. مهمترین و بزرگترین بخش این اثر باستانی را باید در شیب جنوب شرقی کوه ببینید. جایی که سه دیواره دفاعی، دروازه اصلی، راهروهای جانبی، حیاط مرکزی، آتشکده و… گرد هم آمده اند و قلعه ای به نام قلعه کافرون را تشکیل داده اند. اما دومین مجموعه هم در بلندترین نقطه و مشرف بر قلعه کافرون ساخته شده است که کک کهزاد نام دارد. در باورهای اسطوره ای، کهزاد فرمانروای دیوسان منطقه بوده که به دست رستم به قتل می رسد. این مکان احتمالا گزینه ای برای محل شاه نشین ارگ بوده است. اگر سری به کک کهزاد بزنید، بازمانده هایی از راه پله های سنگی منظمی را می بینید که ارتباط قلعه کافرون را با کک کهزاد برقرار می کرده است. کمی آن سوتر، بنای دیگری قرار دارد که به گویش محلی، کوچک چل کنجه (کوشک چهل دخترون) نامیده می شود. بقیه آثار پراکنده سطح کوه را آثار قبور اسلامی و بنای مقبره ای مقدس خواجه مهدی تشکیل داده است. در باورهای اهالی، نسب خواجه را به شهیدی از خاندان آل علی (ع) می رسانند که توسط کفار به شهادت رسیده است. برای دیدن کوه خواجه و مجموعه باستانی اش باید راهی زاهدان شوید و در جاده زاهدان- زابل، در فاصله حدود ۳۰ کیلومتری زابل این کوه ببینید که در یک مسیر انحرافی قرار گرفته است. در این مسیر تنها چند روستای کوچک وجود دارد و به همین دلیل اتومبیل های زیادی از این مسیر تردد نمی کنند. در قسمت سر قبر، سوراخی وجود دارد که اهالی منطقه معتقدند در صورتی که با نیت خاصی دست را در این سوراخ فرو ببرید، مطابق با نیت شما چیزی به همراه دست شما خارج می شود!
فراموش نکنید که در بازدید این کوه، تنها به قلعه اکتفا نکنید و حتما سری هم به مقبره جالب خواجه و قبور متعدد بالای کوه بزنید. سطح روی کوه به صورت فضایی مسطح و بزرگ -بیش از چند ده هکتار- است که قسمت اعظم آن به وسیله قبور سنگی جالبی پوشیده شده است که گاهی مسطح و گاهی منحنی شکل هستند. در قسمت سر قبر هم سوراخی وجود دارد که اهالی نظر جالبی در مورد آن دارند. آنها معتقدند در صورتی که با نیت خاصی دست را در این سوراخ فرو ببرید، مطابق با نیت شما چیزی به همراه دست شما خارج می شود. البته ظاهرا چیزی جز پَر و کرک از این حفره بیرون نمی آید اما با این حال، باور بومیان منطقه هنوز هم بر شگفت آور بودن این سوراخ است. یکی دیگر از شگفتی های این کوه، قدمگاه حضرت علی (ع) و دره سوخته ای است که به اعتقاد مردم محلی بر اثر پرتاب ذوالفقار امام به سوی کفار در کنار کوه خواجه به وجود آمده است. گرچه سندیت این مطالب در حاله ای از ابهام است و بیشتر به داستان های اسطوره ای می ماند اما در میان مردم محلی این اعتقاد به دلیل محکمی برای مقدس دانستن منطقه تبدیل شده است. اگر قصد بازدید از این مجموعه را داشتید ترجیحا صبح راهی محل شوید. چون اولا به دلیل موقعیت قرار گیری این مجموعه بهترین وقت برای عکاسی از آن صبح ها است و علاوه بر آن، شگفتی های این کوه آنقدر زیاد است که ممکن است گذر زمان را احساس نکنید و با کمبود وقت مواجه شوید! ضمنا یادتان باشد که برای دیدن کوه خواجه بهتر است با یک راهنما راهی محل شوید. وسعت آثار بر روی این کوه به قدری زیاد است که حتی با وجود یک راهنما چند ساعت وقت برای دیدن همه آنها نیاز است!
قصری که برای شیرین بنا شد
سفر به شهر عشق، شهری که نام آن همزاد دلدادگی است؛ قصر شیرین. نامش رمانتیک و مردمانش نیز. خسرو پرویز عاشق میشود، دلداده شیرین. شاید هم رقیبی برای فرهاد! اما یک رقیب برنده. در حالی که فرهاد تیشه به ریشه کوه میزند، خسرو پرویز کاخی بنا مینهد مزین به نام همسرش. کاخی که از دل تاریخ میگذرد و امروز همچنان فخرفروشی میکند. حالا محل این کاخ شهری است به همین نام. در دفتر و کتاب زیاد از قصر شیرین نوشتهاند هر کس به زعم خود. ابودلف یکى از گردشگران و مورخان خارجى درباره این شهرستان چنین نوشته است: قصر شیرین داراى ساختمانهاى بلند و عظیمى است که دید انسان از تعیین ارتفاع آن عاجز و فکر از پی بردن به آن قاصر است. این بناها شامل ایوانهاى پیوسته، خلوتگاهها، انبار، کاخها، سقفهاى ضربى، گردشگاهها و اتاقهایى است که بر فراز تپه بنا شده و مدتى وقت میخواهد تا شخص خردمند به کیفیت آن پى ببرد. به گفته وى، این شهر را پادشاهى به نام ابرویز و یا به عبارتى خسروپرویز بنا نهاده است. از همان بدو ورود مهمان قصر شوید. راستی قصر شیرین در استان کرمانشاه است.
قصر بیشیرین مانده! : به سمت حاشیه شمالی شهر بروید درست در نزدیکی آتشکده چهارقابی، ویرانههای قصر خسرو پرویز خودنمایی میکند. اما دیگر نه از فرهاد دلسوخته خبری است و نه خسرو خود را فاتح این عشق میداند. سرنوشتشان تنها نقل کوچه است و دستمایه شاعر. درباره این کاخ جغرافینویس و اهالی تاریخ زیاد گفته و نوشتهاند. بیشتر آنها نیز بر این باورند که این کاخ توسط خسرو پرویز در میان باغ وسیعی احداث شده است. بهشتی بوده برای حیوانات وحشی که اجازه داشتهاند در آن زندگی کنند. آب فراوانی نیز از رودخانه الوند در جدولی مرتفع به این باغ وارد میشد. یکی از مورخان این کاخ را از زمره عجایب جهان دانسته است که در سال ۶۲۸ میلادی توسط هراکلیوس به ورطه ویرانی رفت. از آن همه ابهت قصر، امروز بوی ویرانی به مشام میرسد و اندکی ضعف مدیریت. ورود به کاخ در ابتدا از پلکان دوطرفهای میسر بوده است. در بخش شرقی بنا نیز تالار ستون مستطیل شکلی وجود دارد که طاقهای آجری آن را پوشش دادهاند. در پشت تالار هم اتاق گنبددار بزرگی وجود دارد. در دو طرف شمال و جنوب اتاق گنبددار، اتاقهای مستطیل شکلی به چشم میخورد که از طریق اتاق گنبددار قابل دسترسی بودهاند. حالا میتوانید به پشت اتاق گنبددار بروید، در اینجا حیاطی مربع شکل با رواق ستوندار قرار دارد. اطراف این حیاط ستوندار را اتاقهای متعددی فراگرفته اند. اتاقهایی که روزی روزگاری مامن کاخنشینان بود. حالا از چه طبقه و یا به چه شغلی بودند را نمیدانیم. اما این کاخ امروز به آه دل فرهاد گرفتار آمده است.
از هر در که میخواهید وارد شوید چهارقاپی نزدیک همین قصر شیرین است. پس تا زیاد دور نشدهاید زمان را از دست ندهید. معنی چهارقاپی یا چهارقاپو ساده است؛ جایی که ۴ در دارد. این آتشکده تاریخش به دوران ساسانی بازمیگردد. اهل فن و تحقیق درباره این آتشکده بر این باورند که از نوع آتشکدههایی بوده که دالان طواف داشته است که به مرور رواق آن فرو ریخته است. با این وجود هنوز میتوان در بخشهایی از آن نشانههایی را یافت. با گذشت این همه سال هنوز باستانشناسان در پی کشف زوایای ناشناخته آن هستند. آنها گاهی هم در نتیجهگیری از یافتهها با هم اختلاف نظر دارند. بیشتر باستانشناسان این بنا را آتشکدهای از زمان خسرو پرویز پادشاه ساسانی میدانند ولی برخی نیز آن را کاخی از همان زمان میدانند. در مجموع آتشکده چهارقاپی متشکل از اتاقی مربع شکل با یک سقف گنبدی شکل است. اما بار دیگر باید گفت متاسفانه حالا اثری از آن باقی نیست. دلخور نشوید شما میتوانید آن را در ذهن خود مجسم و بازسازی کنید. با این وجود شما بقایای گوشوارهها را در چهار گوشه آن خواهید دید اگر دیر بجنبید ممکن است آن را هم نبینید! گفتیم این اتاق مربع شکل ۴ در دارد، انتخاب با خودتان است که از کدام در وارد شوید. هر ۴ در هم به رواق اطراف فضای مرکزی ختم میشوند. در حاشیه این بنا اتاقها و فضاهایی وجود دارند که بخشهایی از آن نتیجه کوشش باستانشناسان است که پیش از حفاران غیرمجاز آن را شناسایی کردهاند. در این بنا از مصالح محلی مثل لاشهسنگ و ملات گچ استفاده شده است. هرچند گنبد بنا آجری است.
پا جای پای ملاصدرا
دوست دارید پا جای پای ملاصدرا بگذارید؟ با یک سفر تاریخی تفریحی چطورید؟ اگر دوست دارید سری به روزگار ملاصدرا بزنید و در هوای این فیلسوف بزرگ نفس بکشید، کافیست شال و کلاه کنید و راهی قم شوید. شهری که ملاصدرا بخشی از زندگی خود را در نزدیکی آن گذرانده است. حدود ۱۲کیلومتر که از قم به سمت کاشان بروید، چشمتان به دوراهی سرسبزی روشن می شود که وسط جاده کویری قم- کاشان، مثل زمرد می درخشد. دو راهی کوتاهی که شما را به روستای کهک می رساند که با اختلاف سطحی که از دریا دارد، خوش آب و هواترین روستای منطقه به شمار می رود. جایی که روزگاری صدرالمتالهین پا بر خاک آن می گذاشته و فلسفه های عمیق اسلامی اش را تدوین می کرده است. اهالی روستا می گویند که صدر المتالهین مدت پانزده سال در کهک به سربرده اما عده ای معتقدند مدرک قاطعى در خصوص اقامت او در چهار صفهاى که به خانه ملاصدرا معروف است وجود ندارد. برای دیدن خانه ملاصدرا کافی است به انتهای بافت سنتی روستا بروید. یعنی منتهی الیه غرب روستای کهک در محله چال حمام. در انتهای یکی از مسیرهای هلالی شکل روستا به خانه ملا صدرا می رسید. ساختمان خشتی زیبایی که در داخل یک باغ قرار گرفته و فضایی گیرا و قدیمی با سقفی بلند و پوشش گنبدی را مقابل چشمان شما قرار می دهد.
عمر ساختمان محل سکونت ملاصدرا به دوره صفویه می رسد. اهالی روستا می گویند که صدر المتالهین مدت پانزده سال در کهک به سربرده اما عده ای معتقدند مدرک قاطعى در خصوص اقامت او در چهار صفهاى که به خانه ملاصدرا معروف است وجود ندارد. این درحالی است که شواهد و مدارکى از قبیل تاریخ بناى چهار صفه که همزمان با حیات ملاصدرا در عصر صفوى بوده، شکلگیرى مجموعه (اعم از مسجد کوچک و آرامش محل که خارج از بافت متراکم روستایى بوده) و همینطور نامگذارىهایى مانند چال آقا، که عارضهاى طبیعى در کنار مجموعه است، مىتواند گویاى حضور شخصیتى والامقام در این مکان باشد. خانه ملاصدرا یک گنبد و سه صفه دارد که به همراه قسمتهاى مرمت شده اطراف، به عنوان خانه ای تاریخی مورد بازدید قرار مىگیرد.در حال حاضر خانه ملاصدرا یک گنبد و سه صفه دارد که به همراه قسمتهاى مرمت شده اطراف، به عنوان خانه ای تاریخی مورد بازدید قرار مىگیرد. الحاقات و تصرفات بعدى در دوره های مختلف، تغییرات و صدمات کالبدى زیادی را بر مجموعه باغ و بناهاى موجود در آن وارد کرده است اما خوشبختانه این مجموعه کلیت خود را از دست نداده و با حفظ چند ویژگی مهم، به حیات خود ادامه می دهد. اولین ویژگی مهم این بنا، صفه های آن است… با پىرنگها و شواهد باقى مانده از کل اثر. دومین عنصر شاخص مجموعه بنایى موسوم به عصارى است که در شمال غربى باغ قرار دارد و از ارزش معمارى و فنآورى بالایى برخوردار است. سومین بنا بناى کوچکى است که در شمال شرقى باغ قرار گرفته و به نام مسجد آقا معروف است و شاخص دیگرِ مجموعه، عارضه ای طبیعى به نام چال آقا است که در جنوب غربى باغ قرار گرفته و توسعه روستا را در این قسمت محدود کرده است.