مردمشناسی

 
 

هنر نی چیت بافی میراث فراموش شده

82278118-71115175

هنر نی چیت بافی از قدیم الایام در این استان وجود داشته و قدمت آن به دوره صفویه باز می گردد. تمام افراد این روستای ۱۰ خانواری از توابع بخش بوستان باشت در زمینه تولید نی چیت بافی و سیاه چادر بافی فعالیت می کنند. مردم سخت کوش روستای پنج آب افزون بر نیاز مصرف استان کهگیلویه و بویراحمد بخشی از نیاز مناطق عشایری چهارمحال بختیاری، فارس و خوزستان را در این زمینه تامین می کنند. این دست ساخته برای نگه داشتن و زیبایی سیاه چادرهای عشایری با چوب تراش داده شده درختان بید و چنار و موی بز درست می شود. رئیس اداره میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری باشت گفت: روستای پنج آب یکی از معدود روستاهای کهگیلویه و بویراحمد است که تولید صنایع دستی نی چیت به صورت گسترده در آن رواج دارد. رحیم خردمند اظهار داشت: این روستا قابلیت انتخاب به عنوان روستای هدف صنایع دستی و گردشگری را دارد. وی افزود: هرخانوار روستای پنج آب سالانه ۱۵ چوب نی چیت برای نگه داشتن سیاه چادرها تولید می کنند. وی تصریح کرد: تولید انواع سیاه چادر در اندازه های مختلف یکی دیگر از صنایع دستی رایج در روستای پنج آب باشت است.
رئیس اداره میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری باشت بیان کرد: سیاه چادر، سبدبافی، سفالگری، گچمه بافی، سفره بافی، جاجیم بافی، گلیم نقش برجسته، مفرش بافی، نمد مالی، توبره بافی، جاقرآنی، هور، شله بافی، آیینه بافی و خورجین بافی از جمله رشته های فعال صنایع دستی باشت است. خردمند تعداد فعالان صنایع دستی این شهرستان را ۲هزار نفر برآورد کرد. وی تصریح کرد: با هدف توانمندسازی هنرمندان صنایع دستی هم اینک ۲ کارگاه آموزشی گلیم بافی در شهر باشت در حال اجراست که ۷۰ هنرجو در آن مشغول به مهارت آموزی هستند. وی ابراز کرد: صدور پروانه ایجاد کارگاه های انفرادی و قرار دادن زیر پوشش بیمه اجتماعی از دیگر برنامه های حمایتی صنایع دستی در این شهرستان است. وی با بیان اینکه ۲۲ هنرجوی صنایع دستی باشت سال گذشته تسهیلات ارزان قیمت ۵۰ میلیون ریال دریافت کرده اند گفت: هم اینک نیز آماده معرفی متقاضیان به بانک برای پرداخت تسهیلات صنایع دستی هستیم. خردمند گفت: احیای رشته های صنایع دستی نی چیت بافی و رنگرزی از برنامه های این اداره برای درآمدزایی بیشتر و حفظ هنرهای گذشتگان است. وی تلاش برای ایجاد شغل پایدار با بهره گیری از مهارت هنرجویان در زمینه صنایع دستی را از اولویت های اصلی این اداره متولی ذکر کرد. رئیس اداره میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری باشت ابراز کرد: با توجه به فراهم بودن زمینه تولید، خودکفایی و تحقق اقتصاد مقاومتی حمایت از تولیدات صنایع دستی ضروری است.

شمدبافی

en5970

شَمَد یکی از صنایع دستی بافتنی ایران است و بیشتر نقش چهارخانه دارد. شمدبافی در استان های استان مازندران و یزد رواج دارد. یکی از صنایع دستی استان یزد به شمار می رود. نوعی پارچه نازک است که در بافت آن نخ پنبه یا ابریشم مصنوعی ویسکوز به کار رفته و در فصل تابستان به عنوان روانداز از آن استفاده می کنند . و از این رو طرف داران و مشتریان زیادی دارد. ابریشم مصنوعی به عنوان پود و از نخ پنبه ای نمره ۲۰ دولا به عنوان تار استفاده می شود. که هم اکنون اکثراً توسط دستگاههای تک فاز بافته می شود. شمدها معمولا در اندازه های ۱۵۰*۲۲۰ سانتی متر است و دارای ۲۷ چله می باشد. مردم یزد از شمد،در شبهای گرم تابستان به عنوان رو انداز استفاده میکردند چرا که هم خنک میبوده و هم برای جلوگیری از گزش حشرات بسیار کارساز است.
کاربرد شمد : از شمد به عنوان رو انداز استفاده می گردد . جنس آن از نخ پنبه و ابریشم بوده و بسیار نازک و لطیف است . شمد ها معمولا با اندازه های تقریبا دو متری و با عرض یک متر و پنجاه سانت تولید می گردند . در ایران شمد بافی در شمال کشور و با استفاده از دستگاه های ابتدایی و سنتی رواج دارد . رنگ های استفاده شده در شمد بافی بسیار شاد هستند و طرح های آن نیز به صورت چهار خانه ، چهار خانه می باشد . با توجه به لطافتی که پارچه دارد شست و شوی آن بسیار ساده بود و خیلی سبک است . در فصول گرم سال می توان از شمد به عنوان رو اندازی خنک استفاده کرد . برخی نیز از آن به جای ملافه استفاده می کنند . کاربرد نخ پنبه برای پود و نخ ابریشم برای تار در صنعت شمد بافی می باشد . در شمد بافی از نقوش خاصی استفاده نمی گردد و معمولا دارای طرح های ساده است . جالب است بدانید کاربرد این نوع پارچه بیشتر در شهرهای گرم و کویری کشور مرسوم است . در میان عشایر نیز شمد بافی بسیار رواج داشته و آن ها از آن به عنوان وسیله ای جهت پوشاندن کمر زنان و یا رواندازهای سبک برای خود استفاده می نمایند . متاسفانه امروزه با واردن کردن پارچه ای نامرغوب همانند شمد ، کاربرد این هنر دیرینه ی ایرانی کم رنگ شده است . اما با یک مقایسه ی ساده می توان از کیفیت این پارچه ی دست بافت با نوع خارجی آن مطمئن شد . ماندگاری رنگ ها در بافت شمد بسیار زیاد است و هیچ گاه با شستشو رنگ های آن با هم ترکیب نمی شوند . نکته ی دیگری که درباره ی مقایسه ی این محصول با نوع خارجی و بی کیفیت آن وجود دارد ، این است که این محصول با شستشو تغییر اندازه نمی دهد .

بهشت در کف دست

iran-36

هنوز آن‌قدرها از سن و سال‌مان نگذشته که انگشت‌ها و دست‌های حناگذاشته مادربزرگ و ریش‌های حنایی‌رنگ پدر بزرگ‌ها از ذهنمان بروند به جمع چیزهای از یاد رفته. هرچند حالا دیگر به سر نوزاد تازه به دنیا آمده حنا نمی‌گذارند اما هنوز هم توی شب حنابندان، نوعروس و داماد کف دست هم حنا می‌گذارند و هنوز هم وقتی کسی نه راه پیش داشته باشد و نه راه پس، می‌گوییم دستش را توی حنا گذاشته‌اند. تمام این یاد و خاطره‌ها، آداب و مثل‌ها از کیسه‌هایی پارچه‌ای بیرون آمده‌اند که توی چاقی شکمشان، پودر سبز رنگ حنا را جا می‌داده‌اند. این کیسه‌ها حاصل کارگاه‌هایی بودند که وظیفه‌شان ساییدن ساقه، برگ و چوب حنا بود؛ کارگاه‌هایی با سقف‌های گنبدی که بزرگترهایمان به آنها «مازاری» می‌گفتند.بد نیست بدانید مازاری‌ها در واقع قسمتی از عصاری‌های قدیمی هستند. عصاری‌ها کارشان خرد کردن غلات و روغن‌گیری از دانه‌های روغنی بوده و مازاری‌ها تنها آسیاب کردن حنا. در گذشته‌ای نه‌چندان دور، سنگ‌های مازاری در اکثر شهرهای ما در حال چرخیدن بودند؛ هنوز هم نمونه‌هایی در کاشان، اصفهان و اردکان وجود دارند. با این حال بزرگ‌ترین مجموعه‌ای که در حال حاضر  به تولید حنا می‌پردازد، کارگاه‌های مازاری یزد است. حنا درختچه‌ای است به ارتفاع ۳ -۲ متر و بومی کشورهای مدیترانه، خاورمیانه، آسیای صغیر و شمال و شرق آفریقا. در ایران، بلوچستان و کرمان، بهترین آب و هوا را برای کاشت این گیاه دارند. علاوه براین، حنا یکی از قدیمی‌ترین مواد رنگی دنیاست و در دوره دوم عصر حجر از آن برای نقاشی  کشیدن روی دیوار غارها استفاده می‌شده اما بیشترین کاربرد آن آرایشی و بهداشتی بوده. در قرون وسطی، اطبای ایرانی و عرب از تأثیرات دارویی حنا زیاد بهره برده‌اند. حنا بیشتر برای رفع سوختگی، زخم‌های دهان، آبسه و تورم مثانه تجویز می‌شده. در کتب پزشکی قدیمی آمده که حنا درمانی برای لک‌های سفید پوست و لک و پیس است؛ خضاب با حنا چشم را پرنور می‌کند، مو را می‌رویاند و بو را خوش و زوجه را آرام می‌کند. برای به‌دست آوردن رنگ دلخواه، پودر حنا را ترکیب  می‌کردند.

دنیای سبز مازاری : در «مازاری» همه چیز سبز رنگ است و گرد سبز حنا همه جا را پوشانده. آسیاب‌ها و الک که روشن شود، گرد حنا جای هوا را هم تنگ می‌کند، آن‌قدر که بدون ماسک نمی‌شود نفس کشید. زمانی آن تیرک چوبی که به سنگ آسیاب وصل است، روی گرده اسب، شتر یا گاو نری سوار بوده تا صبح و شب را به هر ضرب و زوری که شده، دور تا دور آن سکو بچرخد اما حالا کافی است کلید برق را بزنید تا آن موتور یک چرخه در هر سری، ۳ تا ۴ ساعت یورتمه بچرخد و سنگ‌آسیاب را بچرخاند. برگ‌های خردشده زیر سنگینی سنگ‌آسیاب، از آن انتها به داخل الک یا سرند ریخته می‌شوند تا آن پایین که می‌رسند، گرد حنا به مخزن زیری ریخته شده و جز اضافات چیزی نمانده باشد تا داخل گونی جمع شود. محتویات گونی دوباره به سنگ آسیاب سپرده می‌شوند و باز سر و کارشان به همین جا می‌افتد. این دفعه اضافاتی که داخل گونی ریخته می‌شوند، دیگر قابل سرند کردن نیستند و باید دورشان ریخت. محصول «مازاری»‌ها که در زبان محلی به آن «خنیر» می‌گویند، به‌جز استفاده آرایشی، خاصیت درمانی هم دارد. پودر سبزرنگ حنا، گرد شفابخشی است برای دست‌های زخمی ماهیگیرانی که پراز ترک‌اند. حنا باعث ضخیم‌تر شدن پوست دست و پای آنها می‌شود. ردیف طولانی سنگ‌های آسیاب، تمام روز کارشان دور تیرک چوبی چرخیدن و البته خرد کردن برگ‌های حناست. هر کدام از این سنگ‌های لاسویی ۸-۷ تنی که از اردستان آمده‌اند، در هر وعده ۳۰۰ تا ۴۰۰ کیلو برگ و ساقه حنا را تحویل می‌گیرند و گرد حنا پس می‌دهند. اینکه تا کی سنگ‌ها بچرخند و حناسابی‌های این کوچه را سرپا نگه دارند را فقط خدا می‌داند. برای دیدن یکی از این مازاری‌ها کافی است خودتان را به خیابان امام خمینی یزد برسانید و سراغ کوچه مازاری‌ها را بگیرید. هرچند حالا یکی از کارگاه‌ها، مرمت و تبدیل به کتابخانه شده و چند تایی از صاحبان مازاری‌ها هم بسته‌شدن کارگاه‌شان را به تولید ترجیح داده‌اند اما هنوز کم نیستند کارگاه‌هایی که با سماجت دارند بسته‌های پارچه‌ای‌شان را پر از پودر سبز حنا می‌کنند تا راهی بازارها شود.

قزوین

image_gallery

قَزوین شهری در استان قزوین در ایران است. این شهر مرکز شهرستان قزوین می‌باشد. مساحت قزوین ۵۶۹۳ کیلومتر مربع می‌باشد که از ۵ شهرستان، ۱۹ بخش، ۲۴ شهر و ۴۶ دهستان تشکیل شده‌است. استان قزوین بین مدار ۳۵ درجه و ۲۴ دقیقه تا ۳۶ درجه و ۴۹ دقیقه عرض شمالی و بین ۴۸ درجه و ۴۴ دقیقه تا ۵۰ درجه و ۵۱ دقیقه طول شرقی در همسایگی استان گیلان (در شمال)، استان مازندران ( در شمال شرقی)، استان تهران ( در شرق)، استان مرکزی (در جنوب شرقی)، استان همدان (در جنوب غربی) و استان زنجان (در غرب) جای گرفته‌است. جمعیت این شهر طبق سرشماری سال ۱۳۷۵ مرکز آمار ایران برابر با ۵۷۷٫۵۷۱ نفر بوده‌است. زبان رایج مردم قزوین زبان فارسی است.برخی از مردم این شهر به زبان‌های تاتی، مراغی، کردی، لری، ترکی و رمانلویی نیز صحبت می‌کنند. همچنین قزوین به دلیل قرار گرفتن در گلوگاه ارتباطی استان‌های شمالی و غربی کشور، نزدیکی به تهران، دارا بودن چند شهر صنعتی و نیز برخورداری از چندین دانشگاه از جمله دانشگاه بین المللی امام خمینی و دانشگاه آزاد قزوین از موقعیت جغرافیایی خوبی برخوردار است.

تاریخ، بناها، شخصیت‌ها : عمارت کلاه فرنگی قزوین یا بنای عالی قاپوی قزوین، محل استقرار دولت در زمان شاه طهماسب  و شاه اسماعیل دوم صغویاین شهر در زمان شاه تهماسب صفوی پایتخت ایران بوده‌است. اولین خیابان ایران (خیابان سپه) در قزوین احداث شد. آب انبار سردار بزرگ‌ترین آب انبار تک گنبدی جهان در قزوین می‌باشد. قزوین را در نوشته‌های قدیم اروپا شهر باستانی «ارساس» یا «ارسا سیا» و در تواریخ یونان همان شهر قدیمی «راژیا» و در زمان اشکانیان به نام موسس آن «اردپا» خوانده‌اند. ساسانیان آنرا «کشوین» نامیده‌اند یعنی سرزمینی که نباید از آن غافل شد برخی هم آنرا «قسوین» یا شهر که مردمی پرصلابت و استوار دارد و بعضی از مورخین هم معرب «کاسپین» گفته‌اند به دلیل آنکه قوم کاسپت از مجاورت دریای مازندران به طرف این دشت مهاجرت کرده و با اقوام بومی اختلاط نموده‌اند و گروهی هم به مرکز ایران رفته‌اند و دریای «خزر» نیز به همین دلیل به بحرالقزوین یا «دریای قزوین» اشتهار دارد. در منطقه قزوین صدها تپه باستانی شناسایی شده‌است و تنها حفاری تپه سگزآباد نشانگر تمدن ۹۰۰۰ ساله یکجانشینی در این دشت حاصلخیز است.

 کلیسای کانتور قزوین بنای شهر قزوین را به شاپور ذوالاکتاف نسبت داده و می‌گوید آنجا را شاد شاپور نامید. امام ابوالقاسم عبدالکریم بن محمد رافعی در کتاب التدوین فی اخباراهل العلم به قزوین و زکریای بن محمد محمود ممکونی در آثارالبلاد و یاقوت حموی درمعجم البدان به نقل ازاین فقیه و شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله در کتاب هدایه السبیل و کفایه الدلیل باستناد شهرت قزوین را از بناهای شاپور ذوالاکتاف نگاشته‌اند ولی ولی احمد بن ابی عبدالله برقی در کتاب النبیان و خواجه حمدالله مستوفی درتاریخ گزیده و محمد حسنخان اعتماد السلطنه در کتاب مرآت البدان و امین احمد رازی در هفت اقلیم به نقل از البنیان واستاد و بارتولد خاور شناس نامی روس در کتاب جغرافیای تاریخی ایران بنای شهر قزوین را بشاپور اول منسوب داشته‌اند. شمس الدین سامی بیک در قاموس الاعلام ترکی در این باره تردید کرده و نوشته‌است که از ایرانیان شاپور ذوالاکتاف با یکی از بهرام‌ها شهر قزوین را بنیاد نموده‌اند. شهرهای استان قزوین- دیدنی های استان قزوین – اصلی این دو قول یکی اخبار البدان ابن فقیه و دیگری البنیان احمد بن ابی عبدالله برقعی است که مولفان سابق نیز عموماً با این دو ماخذ استناد داشته‌اند. البته نمی‌توان در این باره نظر قطعی داد ولیکن با بررسی اوضاع دوران فرمانروائی این دو پادشاه می‌بینیم زمان شاپور ذوالاکتاف که بواسطه صغر سن نمی‌توانست در کارهای کشور موثر باشد سراسر مملکت دستخوش کشتار و تاراج طوایف داخلی و خارجی بود. بنابراین مناسب است بانی قزوین را بنا به نگارش ابن فقیه شاپور ذوالاکتاف بدانیم اما این که ابن فقیه ذکر کرده‌است شاپور ذوالاکتاف شهر قزوین را بنا کرده و آن را شاد شاپور نامید. دیگران نیز در این زمینه شرحی نگاشته‌اند از جمله حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده به نقل از کتاب البنیان قدری بتفصیل پرداخته‌اند و نوشته‌است شهر قزوین را شاپور بن اردشیر بابکان ساخته و آنرا شادشاپور نام کرد همانا آن شهری که در میان قزوین ساخته‌اند چنانچه رودخانه چند بر جنوبی آن روانست و رودخانه ابهر بر شمالی آن و از آنجا اطلال بار و پدیدارست. محمد حسنخان اعتماد السلطنه نیز در کتاب مرآت البلدان به نقل از کتاب البنیان این موضوع را تا اندازه‌ای روشن تر به قلم آورده و می‌گوید قزوین را شاپور بن اردشیر بابکان ساخت و شاد شاپور نام نهاد و همانا آن شهری بود که میان رودخانه‌های خررود و ابهر رود می‌ساخته‌اند و آنجا اطلال بار و پدیدار است و مردم آنجا در دیه هر چه که به اردشیر بابکان منسوب است مسکونند و مشهور است در کتاب تدوین رافعی مسطور که حصار شهرستان قزوین اکنون محلی است در میان شهر شاپور ذوالاکتاف ساسانی ساخته‌است.

قزوین بعد از ظهور اسلام : نیروگاه بخار و سیکل ترکیبی شهید رجایی در بیرون از قزوین به دنبال فتح آن در سال ۲۱ هجری به عنوان مرز و ثغر مسلمین شناخته شد و مسلمانان برای درک فضیلت جهاد با کفار دیلم به سوی آن رهسپار گشتند. احادیث فراوانی که در فضیلت قزوین روایت شده و عملکرد زمامداران حکومت اسلامی در پشتیبانی از مدافعان قزوین اهمیت والای آن را می‌نماید. اعزام چهار هزار تن از مسلمانان به فرماندهی ربیع بن خثیم در سال ۳۶ هجری و قبل از جنگ صفین به قزوین توسط امام علی نمونه‌ای از این توجه‌است. بدیهی است که شهر کوچک و قدیمی قزوین که به استواری محدود بوده و گنجایش سیل عظیم مهاجران و مجاهدان را نداشته و لزوم گسترش آن برای جلب بیشتر مسلمین اعزامی به قزوین احساس می‌شده‌ است. سعید بن العاص بن امیه که از طرف عثمان والی کوفه بوده برای جنگ با دیلمیان به قزوین می‌آید و آن را شهری استوار و آباد می‌کند قطعا این عمران اولیه قبل از سال ۳۵ هجری که سال قتل عثمان است صورت گرفته‌است. خانه سازی در بیرون از قلعه قدیمی شهر ظاهراً نخستین بار توسط محمد بن سنان عجلی و در سال ۹۰ هجری انجام شده و دیگران نیز به تقلید از او در بیرون از شهر به خانه سازی پرداخته‌اند و شهر را وسعت بخشیده‌اند. پیش از سال ۱۶۹ هجری در سالهای خلافت مهدی عباسی و زمانی که فرزندش موسی الهادی ولیعهد بوده و شهرک به نامهای مدینه موسی و مبارکیه در کنار قزوین ساخته شد و همین امر به توسعه بعدی شهر کمک شایانی کرد.

بزرگان و فرزانگان اهل قزوین : میرعماد قزوینی، عبید زاکانی، میرزا حسین‌خان مشیرالدوله، مهدی سحابی، ابوالحسن اقبال آذر، درویش خان، عارف قزوینی, و محمد علی رجایی از شخصیت‌های برجسته قزوین در تاریخ ایران می‌توان به میرعماد قزوینی یکی از خوش‌نویسان برجسته دوره صفوی، مهدی سحابی از نقاشان، داستان نویسان، مجسمه سازان و مترجمین معاصر ایران، عبید زاکانی از طنزپردازان و شاعران بزرگ قرن هشتم، قمرالملوک وزیری اولین زن خواننده معاصر ایران و میرزا حسین‌خان مشیرالدوله صدراعظم ناصرالدین شاه را می‌توان نامبرد.

آب و هوا : آب و هوای شهر قزوین بخاطر هم جواری با رشته‌ کوه‌های البرز از ناحیه شمال در تابستان خنک و در زمستان سرد است. میزان بارش شهر قزوین سالانه ۳۰۲ میلی‌متر در سال است.

لهجه : مردم قزوین در محاورات عادی به زبان فارسی با لهجه خاص قزوینی سخن می‌گویند که مبنی بر فتحه گرایی در انتهای الفاظ است و دربسیاری از کلمات, گفتار بمانند نوشتار صورت می‌گیرد. همچنین بنا به موقعیتهای مناسب شغلی و رواج مهاجرت از روستاها به شهرها در سه دهه گذشته عده زیادی از مردم روستاهای اطراف قزوین که به طور عمده ترک زبان می‌باشند و همچنین عده‌ای از استان‌های همجوار,گیلان و زنجان به این شهر آمده‌اند و به همین دلیل در عده‌ای از مردم کنونی قزوین لهجه گیلکی و حتی زبان ترکی شایع می‌باشد.

جامه : مردم قزوین در گذشته بر اساس موقعیت اجتماعی خود پوشش متفاوتی داشته‌اند اما امروزه زنان و مردان قزوینی دیگر به ندرت از پوشاک و لباس‌های رسمی و سنتی خود استفاده می‌کنند، لباس‌های رسمی

قزوینیان در گذشته بدین شرح بوده‌است:

مردان : برای متمایز بودن افراد اعیان از قشر کم در آمد، کلاه‌های متفاوتی بر سر می‌گذاشتند، پیراهن‌ها معمولا به رنگ سفید و ساده و دکمه یقه آن بر شانه چپ بسته می‌شد و در میان سینه چپ، از شانه تا زیر سینه، چاکی داشت. پس از آن پیراهن‌هایی با یقه‌های بلند به نام یقه «قزاقی» متداول شد و سپس یقه «ملایی» جای آن را گرفت. دیگر تن پوش مردان قزوینی «ارخالق» نام داشت که ارخالق پیراهن جلو باز بسیار بلندی بود که تا انتهای پا می‌رسید و در ناحیه کمرتنگ و دامن آن بسیار گشاد بود و در دو پهلو، دو چاک بلند تا کمر داشت. همچنین شلوار قشر کم در آمد از جنس کرباس و به رنگ آبی یا مشکی بوده‌است که کمر آن‌ها با نخ‌های پنبه‌ای سفت می‌شده و بلند و گشاد بوده‌اند، ولی افراد ثروتمند از شلوارهای دکمه دار استفاده می‌کردند. پاپوش مردان قزوین گیوه‌های به نام جوراب و آجیده بوده‌است ولی افراد اعیان از گیوه‌های مرغوب و بهتری به نام ملکی استفاده می‌کردند.

زنان : زنان قزوینی زیر پیراهن خود شلیته می‌پوشیدند. به طوری که شلیته به اندازه یک وجب و یا حتی کمتر از دامن آن‌ها بیرون می‌آمد. جنس پارچه آن اغلب ململ، چیت و کرباس بود و به شکل‌ها و رنگ‌های گوناگونی ساخته می‌شد. جوانان اغلب روی شلیته‌های خود را با نخ‌های رنگی گلدوزی می‌کردند. شلیته گلدار جوانان دارای سجاف پهن بود. برخی دیگر از شلیته‌ها به جای سجاف لیفه داشت. شلیته لیفه دار از پارچه ضخیم و سنگین مانند مخمل، ترمه، تافنه ابریشمی و.. ساخته می‌شد. معمولا قسمت پایین شلیته را با دست دوخته و آن را به حالت تزیینی در می‌آوردند که به آن دالبر و دندان موشی می‌گفتند. در حدود صد سال پیش در زنان اعیان از یل یا نیم تنه قزوینی استفاده می‌کردند که از پارچه ترمه با آستری از پارچه تافته کرم رنگ تهیه می‌شد. در قسمت جلوی آن، هجده دکمه فلزی پی در پی می‌دوختند. زنان در زیر شلیته‌های خود شلوارهای مشکی می‌پوشیدند، دمپای این شلوارها تنگ و بالای آن گشاد بود و آن‌ها را با بند تنبان می‌بستند. پاپوش زنان نیز بر اساس وضعیت مالی انواع مختلفی داشته‌است.اصولا اقشار کم در آمد از گیوه‌های ظریف استفاده می‌کردند و زنان اعیان نیز از کفش‌های چرمی مدل روز استفاده می‌کردند.

غذا ها : از غذاهای محلی و مخصوص قزوین می‌توان از قیمه نثار ، شیرین پلو و … نام برد. همچنین از شیرینی‌ها می‌توان به پادرازی، انواع باقلوا، نان برنجی و… اشاره کرد.

فرهنگ و هنر : از هنرهای سنتی و صنایع دستی این سرزمین آریایی می‌توان در ابتدا به خوشنویسی- که هنرمندان برجسته‌ای چون استاد میر عماد و استاد عماد الکتاب قزوینی را داشته‌است – و سپس به نقاشی و تذهیب، نقاشی پشت شیشه، نم نم دوزی، گلابتون دوزی، پن بافی (نوار بافی)، فرش بافی، گلیم بافی، جاجیم بافی، گیوه دوزی، آینه سازی، قفل سازی، و منبت کاری اشاره نمود. همچنین در موسیقی، این شهر نوابغی همچون ابوالحسن اقبال آذر، عارف قزوینی، قمرالملوک وزیری و درویش خان را به دیار ایران زمین هدیه کرده‌است.

آداب و رسوم ماه رمضان در شیراز

a15551531284102a

شیرازی ها هم مثل خیلی از مردم کشور، آخرین جمعه قبل از ماه مبارک رمضان را کلوک اندازون KLOUK-ANDAZUN می گویند و آن را جشن می گیرند. در این روز رسم است که اگر ماه رمضان مثل امسال در تابستان افتاده باشد، مردم دسته دسته به گردشگاه های اطراف شهر مثل باغ های سرسبز قصردشت و مکان های دیدنی شیراز بروند و آن روز را به خوبی و خوشی به پایان برسانند چون معتقدند که ماه مبارک رمضان ماه عبادت است و در این ماه تنها باید به عبادت پرداخت و بس . در این ماه مهمانی افطار میان شیرازی ها رونق دارد. آنقدر که گاهی مهمانی افطار به سحری وصل می شود و مهمانان تا صبح در خانه میزبان می مانند.

روز والون : خانواده هایی که دختر شوهر داده اند، رسم است که در اولین ماه رمضان بعد از عروسی یک افطاری کامل تهیه کنند و همراه با گلی (یعنی همان کادوی عروسی که در شیراز به آن گل گفته می شود) مثل گوشواره، انگشتری، سینه ریز، النگو و غیره و به خانه داماد بفرستند. به این افطاری در شیراز روز والون (RUZ – VALUN ) می گویند. در شیراز رسم است کسی که از روزه در می آید ابتدا یک استکان عرق گل گاوزبان می خورد. چون معتقدند روزه سرد است و عرق گاوزبان گرم می تواند این سردی را از بین ببرد.

سحری و افطاری : وعده سحری که مردم شیراز می خورند، از انواع پلوها و خورشت ها تهیه شده. آنها بعد از خوردن سحری بیدار می مانند و ختم قرآن می گیرند. در شیراز مردم برای افطار از غذاهای خاصی که فقط مخصوص این ماه است استفاده می کنند. مثل ترحلوا و زولبیا و بامیه و رنگینک و بعد، به دیدن یکدیگر می روند و این دید و بازدیـد را «ماه رمضانی» می گویند. رنگینک، ترحلوا، کوفته هلو، کشمش پلو و قنبر پلو خوراکی های ویژه ماه رمضان در شیراز هستند و به طور کلی خوراک هایی در این ماه بیشتر مصرف دارند که چاشنی داشته باشند. نان شیرین فروش ها هم در این ماه بازار گرمی دارند. آنها نوعی نان شیرین تهیه می کنند که به نام نان چاهی شناخته می شود. این نان را شیرازی ها در هنگام افطار و قبل از این که خوراک را بخورند با چای میل می کنند. در شیراز رسم است کسی که از روزه در می آید ابتدا یک استکان عرق گل گاوزبان می خورد. چون معتقدند روزه سرد است و عرق گاوزبان گرم می تواند این سردی را از بین ببرد.

شب های احیا : شیرازی ها شب های قدر را بسیار محترم می شمارند و دراین شب ها به مساجد و حسینیه ها می روند تا صبح بیدار می مانند و دعا می خوانند. در این شبها بعد از خوردن افطاری مومنان به مساجد رفته و تا وقت سحر به دعا خواندن و راز و نیاز می پردازند. روز شهادت حضرت علی (ع) هم به قبرستان شهر که دار السلام و سفره تربت می گویند رفته و ضمن فاتحه خوانی برای مردگان شان، خیرات و نذری می دهند. مادرانی که می خواهند بچه از شیر بگیرند روز جمعه آخر ماه رمضان چند انار شیرین به مسجد می آورند و سوره مبارکه یاسین می خوانند و به انارها می دمند. انارها را تا زمانی که می خواهند بچه را از شیر بگیرند نگه می دارند و چند روز از آب انار شیرین به طفل می دهند. آنها معتقدند از برکت سوره یاسین و میوه بهشتی انار بچه صبور می شود و بهانه نمی گیرد

روز حاجت گرفتن : در شیراز به آخرین جمعه ماه مبارک رمضان جمعه الوداعی می گویند. سید احمد وکیلیان در کتاب رمضان در فرهنگ مردم می نویسد: شیرازی ها به آخرین جمعه ماه رمضان «جمعه الوداعی» می گویند. روز جمعه الوداعیALVEDOY مسجد جمعه شیراز بسیار شلوغ و پر جنجال می شود به طوری که داخل تمام شبستان ها، ایوان ها، صحن مسجد حتی دالان ها سجاده پهن است و زنان شهر هرکدام به نیت خاصی ازپیش از ظهر و اوایل روز برای گرفتن جای مناسب به مسجد هجوم می آورند. یک دسته برای درست کردن چل بسم الله، جماعتی برای گرفتن دعای کیسه از دست آقا «پیشنماز و امام جماعت مسجد» یک عده برای نوشتن دعای سیاه سرفه روی پوست کدو، یک گروه از دختر های دم بخت به نیت گشایش بخت، جمعی از زنهای نروک و بی فرزند به قصد بچه دار شدن، عده ای از زنان بچه دار به نیت گرفتن فرزندشان از شیر و خلاصه هرکسی به امید و نیتی به مسجد جامع می رود. در مسجد جامع شیراز منبری بلند و بسیار قدیمی با پله های متعدد وجود دارد که به منبر امام حسن ( ع) معروف است. روز جمعه الوداعی بعد از نماز جماعت و وعظ و سخرانی عده زیادی از زن ها اطراف منبر جمع می شوند. گروهی از دختران دم بخت به نیت باز شدن بخت سه مرتبه از منبر بالا و پایین می روند و معتقدند که با این کار تا سه روز یا سه هفته و یا سه ماه بعد به خانه بخت می روند.

زنان بی فرزند که آرزوی داشتن فرزند دارند, ننی یا «ننو»ی کوچکی درست می کنند و یک عروسک قنداق کرده داخل آن می گذارند و با خود به مسجد می آورند. سپس ننی را درگوشه ای می بندند و چند مرتبه می جنبانند و نیت می کنند اگر تا سال بعد صاحب فرزندی شوند جمعه آخر ماه رمضان داخل صحن مسجد حلوا بپزند و خیرات کنند. بسیاری از زنان عقیده دارند اگر ننی را پشت منبر امام حسن(ع) ببندند اثرش بیشتر است. اما زنانی که باردار هستند مخصوصا آنهایی که شکم اولشان است مقداری پارچه و ریسمان و قیچی و سوزن و انگشتانه ای با خود به مسجد می آورند و بعد از نماز ظهر و عصر پارچه را می برند و رختکی می دوزند چنانچه فرصت نکردند رختک را در مسجد بدوزند چند بخیه به آن می زنند و رختک را در خانه می دوزند و این رختک را تا زمان تولد فرزندشان نگه می دارند و به عنوان اولین لباس به تن نوزاد می پوشانند و عقیده دارند با پوشیدن این رختک فرزندشان تا آخر عمر لباس عافیت می پوشد و ناخوش و بیمار نمی شود. مادرانی هم که می خواهند بچه از شیر بگیرند روز جمعه آخر ماه رمضان چند عدد انار شیرین به مسجد می آورند اگر خود سواد داشته باشند سوره مبارکه یاسین می خوانند و به انارها می دمند و اگر سواد نداشته باشند از شخصی با سواد خواهش می کنند تا سوره یاسین را خوانده و به انارها بدمد. انارها را تا زمانی که می خواهند بچه را از شیر بگیرند نگه می دارند و چند روز از آب انار شیرین به طفل می دهند معتقدند از برکت سوره یاسین و میوه بهشتی انار بچه صبور می شود و بهانه نمی گیرد. در حیاط مسجد درختان نارنج و حوض آبی است و هر حاجتمندی برگ نارنجی می چیند و به امید برآورده شدن حاجتش در حوض آب می اندازد. هر کدام از حاجتمندان هم در آخر مراسم دو رکعت نماز «تهیه» می خوانند و ثواب آن را به روان بانی و کسانی که مسجد را تهیه کرده اند می فرستند

جمعه آخر ماه مبارک رمضان :  بسیاری از زنان شیرازی بعد از مراسم جمعه الوداعی از مسجد جامع به مسجد فتح که در محله یهودیان بنا شده است می روند. بیشتر این جمعیت را دختران دم بخت و زنان حاجتمند تشکیل می دهند. این مسجد در بعد ازظهر جمعه آخر ماه مبارک رمضان پر از جمعیت می شود و هرکس برای برآورده شدن حاجتش شمعی روشن می کند. به طوری که شبستان مسجد از دود شمع دیده نمی شود. عده ای از زنان هم درصحن مسجد مشغول حلوا پختن می شوند و بچه ها هم برای گرفتن حلوای نذری هجوم می آورند. در حیاط مسجد درختان نارنج و حوض آبی است و هر حاجتمندی برگ نارنجی می چیند و به امید برآورده شدن حاجتش در حوض آب می اندازد. هر کدام از حاجتمندان هم در آخر مراسم دو رکعت نماز «تهیه» می خوانند و ثواب آن را به روان بانی و کسانی که مسجد را تهیه کرده اند می فرستند. مردم با انجام این عمل اعتقاد دارند تا جمعه آخر ماه رمضان سال بعد حاجتشان برآورده می شود.

ماه بینی : روز آخر ماه رمضان که رسید مردم به پشت بام خانه یا خارج از شهر می روند تا ماه شوال را رؤیت کنند و اگر رؤیت شود فردای آن روز عید فطر خواهد بود. صبح عید فطر همه مردم شیراز به مساجد می روند و نماز مخصوص این روز را می خوانند و افراد خیر صبحانه ای را که شامل نان، پنیر و سبزی است در بین مردم تقسیم می کنند.