سفرنامه

 
 

قنات قصبه

Qanats-of-Gonabad

قنات روش ابتکاری و منحصربه فرد در زمینه مهندسی آبرسانی با توجه به شرایط اقلیمی ایران و مظهر تمدن در ایران باستان است. در حال حاضر هزاران رشته قنات در سراسر ایران وجود دارد که بسیاری از آن‌ها همچنان در حال بهره‌برداری هستند. قنات‌های گناباد به دو گروه كوهستانی و دشت تقسیم می‌شوند. قنات‌های كوهستانی گناباد كه معمولا در میان دره‌های شیب‌دار حفر شده‌اند از آب باران و برف تغذیه می‌شوند. میزان آبدهی آن‌ها بین ۱ تا ۲۵ لیتر در ثانیه است. طول این قنات‌ها بین ۵۰ تا ۵۰۰ متر و مادرچاه آن‌ها از ۳ تا ۲۰ متر عمق دارد، اما قنات‌های دشت كه در زمین‌های نسبتا هموار حفر شده‌اند باید در مسیری طولانی پیش روند تا به سفره آب‌های زیرزمینی برسند؛ بنابراین دارای چنان عظمتی هستند كه گویی از حیطه توانایی بشر خارج هستند. قنات قصبه عظیم‌ترین قنات گناباد و شاید یكی از عجایب تاریخ تمدن بشر باشد كه از گذشته‌های دور توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. این قنات از حیرت‌انگیزترین پدیده‌های ساخت دست بشر و نمادی از همنوایی بشر با طبیعت است که از جاهای دیدنی گناباد به شمار می‌آید و در حاشیه جنوب‌غربی شهر و کیلومتر یک مسیر گناباد به کاخک و در فاصله ۲۷۱ کیلومتری جنوب شهر مشهد واقع است. این قنات که مربوط به ۲۵۰۰ تا ۲۷۰۰ سال پیش است در سال ۱۳۷۹ توسط سازمان میراث فرهنگی با شماره ۲۹۶۳ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده و در فهرست میراث جهانی یونسکو نیز واقع شده است. این قنات به طول ۳۳ کیلومتر، از دو رشته اصلی به نام قصبه و دولاب تشکیل شده که مجموعا ۴۲۷ میله چاه دارد. حفر کانالی بدین عظمت با ژرفای مادر چاه ۳۴۰ متر و حجم افزون بر ۷۳ میلیون متر مکعب خاکبرداری در عمق ۳۰۰ متری، آن هم بدون کمترین خطا در مسیر با شیب‌بندی از زمان هخامنشیان، یک شاهکار بی‌نظیر در سراسر جهان است. این قنات شگفت‌انگیز یکی از پر آب‌ترین قنات‌های ایران بوده و دبی آب آن که حدود ۱۵۰ لیتر بر ثانیه است، تقریبا در تمام طول سال ثابت است. آب این قنات در گذشته تا ۳۴ کیلومتری شمال مظهر آن منتقل می‌شده و سطح وسیعی از اراضی کشاورزی را سیراب می‌کرده است.

نخستین کسی که توصیف نسبتا مفصلی از قنات گناباد آورده ناصر خسروی قبادیانی است که در سال ۴۴۴ هجری از شهر تون عازم گناباد بوده و آن بخش از سفرنامه‌اش را چنین نگاشته است: چون از شهر تون برفتیم آن مرد گیلکی مرا حکایت کرد که وقتی ما از تون به گناباد می‌رفتیم دزدان به بیرون آمدند و بر ما غلبه کردند، چند نفر از بیم خود را در چاه کاریز افکندند. بعد از آن جماعت یکی را پدری مشفق بود و یکی را به مزد گرفت و در آن چاه گذاشت تا پسر او را بیرون آورد، چندان ریسمان و رسن که آن جماعت داشته حاضر کردند و مردم بسیار آمدند، هفتصد گز رسن فرو رفت تا آن مرد به بن چاه رسید، رسن در آن پسر بست و او را مرده بیرون کشیدند و آن مرد چون مرده بیرون آمد گفت آبی عظیم که در این کاریز روانست و آن کاریز چهار فرسنگ می‌رود و آن را می‌گفتند که کیخسرو فرموده است.

حمدالله مستوفی در سال ۷۴۰ هجری قمری ظاهرا با استفاده از روایت ناصر خسرو، این‌گونه در مورد قنات نوشته است: چهار فرسنگ درازای کاریز است و چاه آن تخمینی هفتصد گز و چند موضع  باشد و آب از کاریز و بیشتر کاریزها از طرف جنوب به شمال می‌رود.

این کاریز که یکی از شاهکارهای آبی جهان است از دو رشته‌ی اصلی و شش شاخه‌ی فرعی تشکیل شده‌ و مادرچاه آن در دامنه‌ی شمالی سیاه کوه و خروجی کنونی قنات در جنوب محله‌ی معروف به قصبه شهر (کوی شرقی) قرار دارد. قنات قصبه گناباد از میانه اراضی كوی شرقی گناباد در سمت جنوب‌غربی از محلی معروف به «برج علی ضامن») از داخل رسوب‌های ریزدانه آغاز شده و به طول كلی ۳۳۱۳۳ متر در یک رشته اصلی «قصبه» و چهار رشته منشعب از آن دولاب كهنه، دولاب نو، رشته فرعی اول قصبه و رشته فرعی دوم نام دارد. رشته اصلی قصبه ۱۳۱۳۵ متر طول دارد و در امتداد دره پر آب خانیک حفر شده كه عمق مادر چاه آن بیش از ۲۰۰ متر است. قطعه سفال‌های پراکنده در اطراف دهانه‌ی چاه‌های این کانال حاکی از این است که رشته قصبه واقع در مسیر اولیه‌ی اصلی قنات بوده که در زمان هخامنشیان حفر شده و به دنبال آن رشته‌های دیگر قنات در مواقع خشکسالی حفر شده‌ است، اما ریزش پی‌در پی قنات، پیشینیان را به یافتن راه چاره‌ای ترغیب کرد که طی آن در فاصله‌ی۶۸۳ متری، قنات را به دو شاخه تقسیم کنند تا در صورت ریزش و بسته شدن یکی از کانال‌ها، آب از دیگری خارج شده و در داخل انباشته نشود.

این قنات با تدبیر سازندگانش چنان ساخته و پرداخته شده است که سالیان سال از دست دشمنان طبیعی و غیرطبیعی خود در امان بوده و ۲۵۰۰ سال آب منطقه را تامین کرده است. از جمله تدابیر به کار رفته در معماری این قنات تعدد چاه‌های آن است که به بیش از ۴۷۰ حلقه می‌رسد. تعدد چاه‌ها سبب پیشگیری از کور شدن چاه‌ها توسط دشمنان هنگام حمله و همچنین کاهش وزن طناب در زمان حفر و تخلیه چاه‌ها شده است. چاه‌های قنات قصبه به دو صورت چاه‌های کم‌عمق و عمودی و چاه‌های عمیق و پله‌ای هستند، به این معنی که ابتدا هفتاد تا یکصد متری چاه عمودی حفر شده و سپس با زاویه قائمه در کف آن کانالی افقی و بلند هوا، به سمت مسیر قنات به طول سه تا پنج متر حفر شده و مقنی به تعداد هر چاه چرخی در انتهای کانال‌های افقی و بر فراز چاه‌های عمودی استوار می‌کرد. این نوع چاه‌ها به دو منظور حفر شده‌اند: اول اینکه در موقع حمله و هجوم دشمنان نتوانند قنات را کور کنند، چون در نهایت جلوی کانال‌های افقی بسته می‌شد و دیگر اینکه از وزن طناب‌ها بکاهند، زیرا اگر مثلا در چاه ۳۰۰ متری بخواهند از یک ریسمان و یک چرخ استفاده کنند، وزن طناب خیس شده حدود یک تن خواهد رسید و انتقال آن مشکل خواهد بود. فضای داخلی قنات دارای کانال‌ها و تونل‌های اعجاب‌انگیزی است که با بررسی‌های انجام یافته روی آن حفره‌هایی مشخص شده، ظاهرا این قسمت‌ها برای قرار دادن چراغ و پیه سوز و وسایل روشنایی به کار می‌رفته است. قنات قصبه یکی از بهترین مکان‌های گردشگری محسوب می‌شود و هر ساله بازدیدکنندگان بسیاری را به خود جذب می‌کند. هم اکنون ۵۰۰ متر اولیه قنات قصبه جهت بازدید مورد بهربرداری گردشگری واقع شده و مابقی مسیر آن نیازمند مستحکم‌سازی و ایجاد امکانات رفاهی است. ۶۰ درصد از چاه‌های قنات مسدود شده و ۴۰ درصد آن‌ها با آبدهی ۱۵۰ لیتر در ثانیه باقی مانده است. اگر برای دیدن قنات قصبه به گناباد رفتید، بازدید از دیگر جاذبه‌های گردشگری این منطقه باستانی را فراموش نکنید؛‌ جاذبه‌هایی چون مسجد جامع قدیم گناباد، مسجد جامع عبدالله نوقاب، بقعه امامزاده سلطان محمد عابد، روستای تاریخی ریاب، آرامگاه بهلول، قلعه تاریخی عمرانی، سرو کهن نوقاب، آب انبار شریعت و موزه آب، خانه شریعت، موزه تاریخی گناباد و خانه خانیکی که بازدید از هر کدام لطفی دگر دارد.

نارین قلعه جاجرم

9803e8c9-de0c-4148-af95-0c299abad9f3

نارین قلعه در کنار دروازه قدیم جاجرم و جوین و جنب حمام قدیمی شهر در شمال غربی مسجد جامع و در ابتدای خیابان زیارتگاه خواجه مهزیار قرار دارد. سیاحانی که در قرون اخیر از جاجرم عبور کرده‌اند، هر یک این قلعه را توصیف کرده‌اند. این امر از ثباتی همیشگی در این قلعه حکایت دارد. بی‌شک ساکنان جاجرم در این دوره‌ها به دنبال آرامش و امنیتی بوده‌اند که جز در پناه دیوارهای بلند این قلعه فراهم نمی‌آمد. خاور بی‌بی شادلو (خواهر یارمحمدخان سهام‌الدوله، حکمران بجنورد معاصر با ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار) در سفرنامه خویش شرحی از این قلعه آورده‌ است. این تل که ارتفاعش در حدود ۲۵ متر است، بقایای ارگ یا قلعه‌ای قدیمی است که امروزه در بعضی نقاط آن آثاری از بقایای برج و بارو را می­‌توان دید. پلان قلعه که روی تپه‌­ای مصنوعی بنا شده بود، بیضی شکل است و در گذشته، دور آن را خندقی فرا گرفته بوده است. محیط نارین قلعه در حدود ۳۶۰ متر و طول اقطار آن ۱۲۵ و ۱۰۰ متر است. این قلعه در اواخر حکومت محمد شاه و اوایل حکومت ناصرالدین شاه قاجار هنوز سالم بوده و مورد استفاده قرار می‌گرفت. در فاصله زمانی حکومت محمد شاه تا سفر کلنل بیت به جاجرم تغییرات زیادی به وجود آمد و نارین قلعه خراب و  به تلی از خاک تبدیل شد و اخیرا شهرداری جاجرم اقدام به ایجاد پارک روی تپه کرده است. با حفاری‌های غیر مجاز اطراف تپه و منازل اطراف تپه مردم ساکن در تپه موفق به کشف ظروف و اشیا فراوان عتیقه و دوران قبل از اسلام و بعد از اسلام شده‌اند.

چارلز ادوار ييت در کتاب «سفر نامه خراسان و سيستان» در مورد این قلعه می‌نويسد: «در وسط جاجرم يک تل خاک عظيم به ارتفاع ۲۱ تا ۲۴ متر هست که بقايای ارک شهر قديمی محسوب می‌شود و به آن نارين قلعه می‌گويند. روی اين خاک بقايای ديوارها و برج‌های قديمی به چشم می‌خورد، اما از آن‌ها نمی‌شد به شکل و چگونگی آرايش اين شهر و استحکامات آن پی برد، زيرا بلافاصله در پايين دست آن‌ها و در دل خاک باقي‌مانده‌های ديگری از اين ديوارها و برج‌ها قرار گرفته بود. در قسمت غربی، اين ديوارها از خاک بيرون آمده و در معرض ديد بود. در واقع اين يک رديف ديوار نبود، بلکه ديواری بود در دو رديف که يکی در بالای ديگری واقع می‌شد. اين تل خاک تقريبا به شکل بيضی بود و قطرهای آن در بالا ۱۲۶ و ۹۹ متر بود در پايين آن آثار يک خندق قديمی به چشم می‌خورد كه محيط آن ۳۶۰  متر بود و در آن اثری از آجر و سنگ نيافتند و حتی در مورد اينكه سكه‌ای در آن پيدا شده باشد نيز چيزی نشنيدم… » این اثر در تاریخ ۳ بهمن ۱۳۵۶ با شماره ثبت ۱۵۹۳ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

پل چم نمشت

2016523222835929890a

بقایای این پل در حدود ۴ کیلومتری شمال شهرستان دره شهر ، بر روی رودخانه سیمره واقع گردیده است. این پل به هنگام آبادانی ، سیمره و طرهان را به یکدیگر مربوط می ساخته و به نظر می رسد که از ساخته های دوره ساسانی و مرتبط با آثار ساسانی دره شهر باشد. ابودلف – جهانگرد عرب – در سفرنامه خود (۱۳۴۱ ه. ق) در توصیف این پل می نویسد : « میان سیمره و طرهان ، پل بزرگ و زیبا و عجیبی برپا می باشد که دو برابر پل خانقین است ». یاقوت حموی نیز از این پل با عبارت « از عجایب پل های عالم » یاد می کند. این پل امروزه به صورت ویرانه ای درآمده و رودخانه نیز مسیر خود را از زیر آن تغییر داده است. پل چم نمشت ، در قسمت عریض تر مسیر رودخانه احداث شده و در اصل حدود ۱۸ دهانه داشته که عرض هر یک از آنها به ۱۵ متر (این مقدار ظاهراً با احتساب قطر پایه ها است و با توجه به طول پل ، دهانه ها نمی توانستند چنین عرضی داشته باشند) و طول تمام پل به ۲۷۰ متر می رسیده است. هر پایه پل ۶×۹ متر وسعت داشته و بر بالای تعدادی از پایه های شمالی ، دهانه های کوچکتری تعبیه شده بوده است. تخته سنگ هایی که در ساختمان پایه ها به کار رفته ، تا یک متر عرض و بیش از آن طول داشته است. طاق های پل با آجر برپا شده بوده اند.

سفر به نیشابور

385_md

نیشابور ‌شهری‎است‌که گل آن خوردنی،‎ ‎‎بوته‎های ‎آن ریواس و سنگهای آن فیروزه‎ ‎است‎  ‎سفر‎ ‎به‎ نیشابور‌‌‌‌ و‎ کوه بینالود،‌ دومین قله بلند شهرستان نیشابور با ارتفاع ۳۲۳۱‏‎ ‎متر،‎‎ از‎ ‎آن‎ ‎نوع سفرها‌یست ‌که راز هاو زیبای های بسیار با خود دارد.‏‎ وقتی پای درسفر می‌گذاری این ناشناسی و ناشناختگی است که تو را به سوی خود می‌کشند.گویی چون بی خبری یا خواب رویی در عالم رویا به سوی ناشناخته‌های عالمی دیگر ،روانی. دیدار‎ ‎با خود، خودی در محیطی دیگر، در لباس، نقش و یا حتی به هیاتی متفاوت‏‎.‎ متفاوت‎ ‎با‎ ‎ آنچه می‌پنداشتی یا می‌پنداری. دیداری که می‌تواند تجربه‌ای جذاب،‎ حیرت‌‎آور‎ ‎ و حتی تکان دهنده باشد‏‎.

‎استادی گفت: “‎بنویس” ‎به‎ ‎هرکجا‎ ‎که سفر کردی و با هر آنچه که دیدار کرده‌ای‎. “‎بنویس” این کار می‌تواند، “خود‎ ‎مردم‎ ‎نگاری” (Auto-Ethnography) هم باشد. یعنی آن نوع از مردم‌نگاری که تو،‎ خود‎ ‎سوژه‎ ‎ تحقیق مردم نگارانه خود می‌شوی. ‎‎امید‎ است، نوشتن و ثبت سفرها یا به نوعی دیدارها، کمکی به شناساندن‏‎ و‎ ‎معرفی مناطق دیدنی و بکر شود و در نهایت به مکاشفه و شناخت خود‏‎ ‎بیانجامد‎. سفر‎ ‎به‎ ناشناخته‌ها شاید پر از لذت، هیجان و پر جاذبه باشد‏‎. ولی‎ ‎می‌تواند در نوع خودش بسیار ترسناک و حزن آلود هم باشد. بزرگی می‌گفت؛‏‎ یکی‎ ‎از‎ ‎دلایل این ترس و حزن می‌تواند‏‎ ‎ناشی‎ از “آگاهی” و “اشراق” به “نا آگاهی” و‎” ‎ناتوانی” ‎ آدمی از خود باشد‎. این‎ ‎حس‌ها و دریافت‌ها بسی فراتر از حس ترسی است که هنگام مواجه با سگ‌های چابک‎گله یا نگهبانان چادرهای عشایر ارتفاعات بینالود‎ واقع‎ ‎در‎ ‎نیشابور به آدمی دست می‌دهد‏‎. سفری‎ ‎که‎ ‎ در آن با خودی تازه دیدار خواهی کرد. خودی که به تعداد بار‌هایی که‏‎  ‎بسوی‎ ‎ ناشناخته‌ها راهی می‌شوی و یا سفر می‌کنی،‎ ‎تازه‎ خواهد شد‏‎.‎و‎ ‎این‎ بار این تازگی و دیدار را در منطقه کوهستانی “بینالود” ‎جایی‎ ‎که عشایر بومی در دل آسمان، روی ابرها چادر‏‎ ‎یا‎ ابه های خود را‏‎‌‎‎گسترده‎ ‎اند،‎‎  ‎تجربه‎ ‎خواهی‎ کرد‎. از‎ ‎نیشابور‎ ‎ به سمت روستای عیش آباد حدود ۷ کیلومتر را در جاده‏‎ خاکی‎ ‎زیبا‎‎ که گاهی پیچش حرکت رودخانه آن را پوشانده است، طی می‌کنی‎ ‎ از‎ ‎آن‎ به بعد مسیر پر پیچ و خم رودخانه‌ای است، یعنی برای رسیدن به‏‎ ‎پناهگاه‎ ‎دو‎ شهید که در ارتفاع ۲۴۰۰ متری قرار دارد، باید‎ ‎بارها‎ ‎پاهایت را در دل رودخانه فرو کنی‎. در‎ ‎همین‎ مسیر است که می‌توانی عشایر منطقه را در حال کار و فعالیت روزانه بی‌قید و رها ببینی‎. آنها‎ ‎پیاده در کنار گله‌ی گوسفندان و بره‌های زیبای زنگوله‎ ‎دار بازیگوش گام بر می‌داشتند.‎ ‎ بانگ بلند واق واق‎ ‎گاه و بی‌گاه سگ‌های گله پیچیده در صدای زنگوله ها همراه با وزش باد‏‎ ‎بهاری،‎ ‎تو‎ ‎گویی‎ ‎همگی می‌خواهند، هم آهنگی موسیقی طبیعت را به اجرا گذارند‏‎. عده‌ای را ‎‎با‎ باری سنگین بر دوش می‌بینی و‏‎ ‎کمی‎ ‎پیش‌تر سواری با استر پر بار‏.  تمامی‎ ‎و‎ ‎ به تنهایی در فراز و نشیب‌های تند کو هستان نقشی از خود‏‎ و‎ ‎شاید‎ از خود تو بر جای می‌گذارند‏‎.”لبخندی‌بی‌ریا”،”سلام و خسته نباشید”با لهجه خاص محلی،‌‎ارتباط برقرارشد. کوتاه‎ و به نوعی بسنده. ارتباط در هر نوع دیگر معنایی نداشت،‎ ‎یا‎ ‎نمی‎توانست در آن کوتاه معنا پیدا کند. ولی‎ ‎در نوع ارتباط بی نظیری محسوب می شود. ارتباطی که‌نماینگر عرف و معنای‌زندگی آنها‏‎ ‎بود‎. ‎هرگز‎ ‎نمی‌توانی چهره آفتاب سوخته و پر چین و چروک زنان کهن سالی را که‏‎ از‎ ‎بار‎ ‎سنگین هیزم ها و سبزهای کوهستانی مورد نیازشان خمیده راه می‌پیمودند‎ ‎از‎ ‎یاد‎ ‎ببری. کوله و بارشان سنگین، ولی گام‌ها‌یشان استوار و مطمئن ‎بودند‎.

اینجا بین تو و طبیعت نشینان ارتباطی دیگرصورت می‌گیرد؛ بی هیچ دعوتی، لبخند‏‎ زنان‎ ‎به‎جمع‌حاضر پیوستند. آنچه بر دوش می کشیدند را به چالاکی‎ ‎بر‎ زمین گذاشتند. بسادگی دستی‎ ‎به‎ ‎سر‎ ‎و روسری خود کشیده و لباسهای خاک آلودشان را مرتب کردند، نشستند‏‎. با‎ ‎لهجه‎ محلی شروع به صحبت کردند. سوالی و پاسخی‎ … بعد‎ ‎هم‎ ‎ بی هیچ درخواستی یکی از آن دو بانو، آوازی خوش سر داد‏‎. عشایر‎ ‎ارتفاعات‎ ‎بینالود، نیشابور، شهری با تاریخ کهن‏‎ که از نیاکانمان به جا‎ ‎مانده است. بار‎سنگین هیزمی که به دوش می کشیدند پر بود از طبیعت‎. ‎طبیعتی که به‏‎ ‎ او‎ ‎رسم زندگی این‎ ‎چنینی آموخته بود. طبیعتی که چهره و صدای او‏‎  را‎ ‎ نقشی بهین زده‏‎ ‎بود‎. با تماشای زندگی او‌ فاصله‎ ها، تفاوت‏‎ ‎ها محسوس می‌شود. ‎شاید خواب می بینی‎.خواب او را که‎ ‎به‌رویایت ‏مهمان‎شده است. نه، شاید این تو ی‌ که‌به خواب او دعوت شده‏‎ ‎ای‎. ارتباطی‎ دیگر… ‎از نوع بده‎ ‎ بستان… دسترنج اش را که به سفیدی شیر و ماست است. نعمتی که سرشار‎ از‏‎ ‎طبیعت است را تنها با‏‎ اسکناس سبز رنگی که ره آورد شهر ماشینی ست، به معامله می‌بری‎.

‎گونه‎‎های‎گیاهی این منطقه هم بسیار متنوع است. تو می توانی،‎ ‎زیره‎ ‎سیاه، ‏ کنگر، پیاز کوهی، نسترن وحشی، پونه کبود، ریواس و‏‎… . را‎ ‎ در را ه ببینی و شاید گاهی هم بچینی. شربت‎ ‎ریواس‎ ‎این منطقه به عنوان‏‎ ‎محصول‎ ‎کشاورزی‎ ‎ و سوغات نیشابور در دل تپه های بینالود برگ، پهن کرده‏‎ ‎است‎. ما هم خود را مهمان کردیم.‎زمان‎ ‎راهی‎ ‎ شدن بود. به سمت ارتفاعات اوج می گیری و آنان برای تو دعای خیرو سلامتی‎  می‌کنند‏‎.هر‎ ‎چقدر‎ ‎ که ارتفاع می‌گیری، گام های پشت سرت کوچک وکوچکتر می‌شوند‏. ‎و‎ ‎کم‎ ‎کم از‏‎ منظر‎ ‎نگاهت محو می‌شوند. بسان‎ ‎چادرها‎، گله ها ‎و آتش های روشن آنان. چادر هایی ‎که در آن کوهستان به تو احساسی از امنیت و اطمینان ارزانی می‌دارند‏. چادر‎ ‎هایی از جنس زندگی ‎که درون خود چیز هایی متفاوت با آنچه تو می‌پنداری جای داده اند‏‎. حتی مفاهیمی چون؛ ‎رنج‎ ‎و‎ ‎ درد، عشق و نفرت، ثروت و فقر، آزادی و اسارت، مرگ و زندگی‎ ‎و‎ ‎نیازهای‎ ‎زندگی روزمره آنها معنایی متفاوت با آنچه تو می پنداری،‎ ‎دارند‎. در نیاز های بهداشتی شان؛ حب‎ ‎دندان‎ درد، سر درد ، سرماخوردگی و تب بر … اولین چیزی است که در این دیدار،‎ ‎از‎ ‎تو‎ ‎ سراغش را می‌گیرند. و تو شرمنده از اندک توشه ای که همراه داری،‎ می‎ ‎توانی‎ با آن همه صفا معاوضه کنی‎. آهسته و با نفس های سنگین راه می روی. قله ” زرگران” را که سمت چپ مسیر‎ ‎از‎ ‎پناهگاه‎ ‎دو شهید به سمت قله بینالود قرار دارد، می بینی و در جوار آن چشم‏‎ به‎ ‎اندازه‎ ‎ ارتفاعات هزار مسجد خیره می‌نگری. همه چیز به نهایت زیباست‎.حیات وحش اینجا هم به نوعی خاص است. البته، آنچه را که ما دیدم، با آنچه که در دل طبیعت زیبای نیشابور خود را از ما پنهان کرده بودند، ناچیز بود. تو‎ از کنار این موجودات خدا می‌گذری و ‎همچنان‎ ‎ به سوی آسمان گام بر می‌داری. بخشی از مسیری که‏‎ ‎طی‎ ‎می‌کنی، سنگی است‏‎. ‎نفس‎ ‎ها‎ ‎کم کم به شماره می‌افتد‏‎.

‎قله‎ ‎بینالود‎ ‎نزدیک است. برف های اطراف تو نشان از ارتفاع بالای ۳۰۰۰ متر را می‎دهند‎. ‎هوای‎ ‎لطیف‎ ‎بهاری گونه های آفتاب سوخته تو را نوازش می‌دهند‏‎. رسیدی… روی‎قله بینالود می‌ایستی. میله لرزان و نا استوار مکان نما به تو می‎ ‎گوید‎: عکس می گیری.‎آبی‎ ‎و‎ ‎اندک خرمایی که به همراه داری، می‌خوری.تمام. سفر‎ ‎نیشابور‌ کوتاه‎ ‎بود و‌ خاطراتش بسیار. می‌دانی؟ نیشابور در گذر زمان چه‌ها کشیده و چگونه‏‎ چون‎ ‎سیمرغ‎ ‎بارها و بارها از خاکستر خود به پا خواسته است‏‎. وقتی‎ ‎کتاب‌ابو‎ ‎عبدالله الحاکم نویسنده تاریخ نیشابور را ورق می‌زنی، می‌خوانی‌که او تولد نیشابور و بشر را همزمان می ‎داند‎. و‎ ‎می‎نویسد: “نیشابور را انوش بن شیث بن آدم بنا نهاده است‏‎”. نام‎ ‎نیشابور‎ ‎ در کهن ترین دفتر ایرانی یعنی اوستا به گونه رئونت آمده است‏‎. یعنی‎ ‎دارنده‎ ‎جلال و شکوه که امروز بخش ریوند نیشابور از تغییر آن نام باقی مانده‏‎ ‎است‎و ‎احتمالا‎ ‎نیشابور در زمان هخامنشیان و اشکانیان چنین نامی داشته که در جنگ‏‎ ‎ ایرانیان‎ ‎و‎ ‎ تورانیان به کلی تخریب شده است.‏‎ ‎‎آتشکده‎ ‎آذر‎ برزین مهر در بلخ و ادهر برزین مهر یکی از چهار آتشکده معروف ساسانیان‎ ‎در‎ ‎نیشابور‎ ‎ بوده است.‏‎ می خوانی که نیشابور در دامنه حاصلخیز سلسله جبال بینالود‎ ‎قرار‎ ‎گرفته‎ ‎است و همواره از آن شاهرگهای حیات آفرین برای خاکی مستعد کشت و کار در‏‎ ‎جریان‎ ‎بوده‎ ‎است‎.‎

‎عمرولیث‎ ‎صفار هم‌ هنگام فتح  نیشابور جمله ای گفت که در سینه تاریخ به جای‎ ‎ماند:‎

“‎شهری‎ ‎ را گرفته ام که گل آن خوردنی،‎ ‎‎بوته‎  های‌ ‎آن ریواس و سنگهای آن فیروزه‎ ‎است‎.” و‎ تو لبخند می زنی چرا که ‎همه آنها را‎ ‎با‎ وجودت‌‏‎ ‎دیده‎ ‎و لمس کرده ای‎.

‎برای‎ ‎نام‎ ‎ نیشابور معانی زیادی ارائه داده‌اند. از جمله نیوه شاهپور یعنی کار خوب شاهپور‏‎  و‎ ‎منظور‎ ‎ دومین پادشاه سلسله ساسانی است که ساختن این شهر را به وی نسبت میدهند.‎) ‎البته‎ ‎ بعد از تخریب ) در بن دهشن، نام نیشابور را قبل از شاهپور اول “ابر‎ ‎شهر‎” ‎نوشته‎اند. این نام را هم در سر دروازه ورودی شهر ‎‎دیدی‎. در‎ ‎صفحه‎های دیگر می‌خوانی که نیشابور در زمان مامون خلیفه عباسی شاهد بزرگترین‎ ‎استقبال‎ ‎تاریخ بشریت از موکب مبارک امام‏‎ ‎هشتم‎ ‎بود‎ ‎ که‎ ‎شرح‎ ‎حدیث‎ ‎ سلسله الذهب می‌باشد. و بعد از آن عبدالله بن طاهر نیشابور را پایتخت خود‏‎ ‎کرد ‎و تحولی‎ ‎ بزرگ در این شهر بوجود آورد‏‎. نیشابور‎ ‎را کعبه آمال دانش پژوهان سراسر جهان می‌دانند. و می‌گویند‎ ‎در تاریخ اسلام‏‎ ‎ تنها نام سی و سه مدرسه ذکر شده است که بیست وهفت مدرسه آن در نیشابور‎ ‎و ‎شش ‏مدرسه‎ ‎دیگر نیز در سایر نقاط جهان اسلامی قرار داشت‏‎. در‎ ‎فصلی‎از کتاب می‌خوانی‌،‌ نیشابور به دست طغرل سلجوقی به صلح تصرف شد‏‎.‎او‎ ‎در این شهر تاج گذاری کرد. و نیشابور محل حکومت سلجوقیان تا زمان الب‏‎ ‎ارسلان‎ ‎گردید‎.‎ الب ارسلان دختر قاآن خان ترکستان را برای پسرش ملک شاه سلجوقی به زنی‎ گرفت‎ ‎و‎ ‎کاخ شادیاخ را بساخت که امروزه به صورت تپه ای در کنار آرامگاه عطار وجود‏‎ ‎دارد‎.گفته می شود که شادیاخ نام یکی از بخش‌های باستانی نیشابور و بقایای شهر کهن نیشابور است‌و محل زندگی عطار نیشابوری‎‌ و‎ ‎تو‎ ‎این‎ ‎منطقه را از نزدیک دیدی‎.‎نیشابور در‏‎ ‎ دوره‎ ‎های گوناگون‏‎ ‎ زادگاه، مهد و پرورش بزرگانی فعال در زمینه شعر‏‎ ‎و‎ ‎ عرفان و فلسفه‏‎ ‎و هنر از‎ ‎ جمله‎ ‎خیام‎‎،‎ ‎عطار‎‎،‎ ‎کمال‎ ‎الملک، ‏ یغما شاعر خشتمال نیشابوری‎. در‎ ‎آخرین‎ ‎بخش انتخابی از کتاب تاریخ به نوشته های مورخان خارجی می‌رسی و چنین می‌خوانی‎؛ ‎لارنس‎ ‎لکهارت‎تاریخ شناس ایران‌معروف می‌نویسد: شاید در دنیا شهری را نتوان یافت که به‏‎‌ اندازه‎ ‎نیشابور‎ ‎ویران گشته و و از نو ساخته شده باشد و علت آن‏‎  ‎نیز این است که‏‎ ‎نیشابور‎ ‎چهار‎ راه تاریخ و بار انداز اقوام مختلف و کلید فتح ایران آن زمان‏‎ ‎بود‎.آخرین جایی که دیدیم “دهکده چوبین” نیشابور بود. این دهکده را نمی توان به زبان توصیف کرد بلکه باید برایت به تصویر کشید. این دهکده چوبی کم نظیر و بی‌ همتا در ایران به‌وسیله مهندس مجتهدی ساخته شده و یکی از دیدنی ‌ها و تفرجگاه‌ های نیشابور است.

سفر ‎به‎ ‎نیشابور و صفحه های بی‌شمار تاریخ آن را اینگونه می‌توانی نقطه‏‎ ‎گذاری کنی‎‎؛‎ نیشابوری‎ ‎که‎ ‎به قول لارنس لکهارت و ادوارد براون بیش از همه شهر های دنیا مصیبت دیده‎ ‎ است‎ ‎امروزه‎ ‎وجود دارد با جمعیت بالغ بر چهارصد هزار نفر و مردمی بسیار فرهنگ دوست و‏‎ ‎ ادب‎ ‎پرور‎ ‎ و میهمان نواز‏‎.