قاجاری
باغ فردوس تهران
باغ فردوس که با نام باغ موزه فردوس، باغ معیری و موزه سینما نیز شناخته میشود؛ یکی از باغها و جاهای دیدنی تهران است که در محله خوش آبوهوای باغ فردوس در شمال این شهر قرار دارد. این باغ در سال ۱۳۸۱ به موزه سینمای ایران تبدیل شده است. قدمت این باغ به دوران قاجار و پادشاهی محمد شاه میرسد و از آثار ملی کشور محسوب میشود. در دروان قاجار باغهای متعددی در تهران ایجاد شد که باغ فردوس یکی از آنها به شمار میرود و توسط یکی از درباریان قاجار در زمان محمد شاه، ساخته شده است. این باغ در واقع بخش کوچکی از باغ وسیع فردوس محسوب میشود که در گذشته اراضی میان اسدآباد و ولنجک در شمال، الهیه از جنوب، دره تجریش از شرق و محمودیه از غرب؛ جزو زمینهای باغ فردوس بودهاند. باغ فردوس در سرگذشت خود مالکان متعددی به چشم دیده است. روزگاری این باغ در عهد قاجار و در زمان محمدشاه، در اراضی محمدیه با دو عمارت شمالی و جنوبی برپا شد. پایه گذار این باغ و عمارت ییلاقی آن حاجی میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه بود. بعد از آن باغ به تملک معیرالممالک؛ داماد ناصرالدین شاه رسید. شاه این باغ را بهعنوان هدیه عروسی به دخترش داد و معیر بعد از تکمیل عمارت جنوبی، جشن عروسی خود را در این محل برگزار کرد. بعد از مرگ معیر الممالک باغ به پسرش دوستعلی خان رسید، اما وی علاقهای به حفظ باغ نداشت و هروقت به ییلاق میآمد خیمه خود را زیر درختان چنار باغ برپا میکرد و حتی سنگهای مرمر بنا را از جا کند و در نمای عمارت امیریه یا مدرسه نظام فعلی به کار برد. تا اینکه تاجری شیرازی به نام حاجی میرزا حسین این باغ را از دوستعلی خرید و آن را تعمیر کرد. بعد از حاجی میرزا، افرادی چون میرزا حسین تهرانی، میرزا اسماعیل خان امین الممالک و محمد ولی خان سپهسالار تنکابنی، باغ فردوس را صاحب آن شدند. محمد ولی خان عمارت و باغ را آباد و قنات آن را دایر کرد و چند استخر و فواره نیز در جایجای باغ احداث کرد، اما از آن جایی که تجارتخانه طومانیانس از وی طلبکار بود باغ را به تصاحب خود درآورد. پس از چندی دولت وقت در مقابل وجهی که از طومانیانس طلبکار بود، آن را ضبط کرد و اراضیاش را متری دو تومان و سه تومان به کارمندان وزارتخانه فروخت. در دوران پهلوی باغ فردوس سرنوشت جدیدی پیدا کرد. در سال ۱۳۱۶، به دستور علی اصغر حکمت، وزیر معارف آن زمان، باغ فردوس خریداری، عمارت آن مرمت و دبیرستان شاپور تجریش در آن دایر شد. در دوران پهلوی دوم، این باغ به مکانی برای جشنهای ۲۵۰۰ اختصاص یافت. پس از انقلاب نیز مدتی در اختیار صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. تا اینکه بنیاد سینمایی فارابی، سازمان میراث فرهنگی کشور و شهرداری تهران آن را برای موزه سینما در نظر گرفتند و سرانجام در شهریورماه سال ۱۳۸۱ باغ فردوس داستان جدید زندگیاش را شروع کرد و به باغ موزه فردوس یا موزه سینمای ایران تبدیل شد. از باغهای اشرافی این منطقه تنها عمارتی باقی مانده است که به آن باغ فردوس گفته میشود و در اختیار موزه سینما قرار دارد. سایر زمینهای این باغ نیز تفکیک شدهاند و تغییر کاربری پیدا کردهاند. بخشی از آنها به ساختمانهای مسکونی و مدرسه تبدیل شدهاند و قسمتی دیگر به موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران و لغت نامه دهخدا اختصاص داده شده است.
معماری باغ فردوس تهران : وقتی به باغ فردوس تهران برسید و از فضای مشجر و چنارهای سرسبز ورودی باغ عبور کنید، دو مجسمه برنزی از سهروردی و ابن هیثم (از دانشمندان سرشناس ایرانی و اولین دانشمند فیزیک نور در جهان) ایران خواهید دید. بعد از آن چشمتان به عمارت زیبای باغ خواهد افتاد. عمارتی که تنها یادگار شکوه و جلال باغهای فردوس است و دیگر از گذشته و نقشه باغ فردوس چیزی باقی نمانده است. باغ فردوس ۲۰ هزار متر مربع وسعت دارد و مساحت عمارت آن هزار متر مربع است که شامل سه و نیم طبقه به عرض ۲۶ متر و به طول تقریبا ۳۴ متر است. شیب زمین این باغ از شمال غربی به جنوب شرقی است و تندی این شیب بهگونهای است که کف طبقه اول بنا با قسمت جنوبی باغ و سقف آن با قسمت شمالی باغ هم سطح است. تمامی اتاقها و سالنهای ساختمان باغ، گچبریهای بسیار زیبایی در زیر حاشیه سقف دارد که از جمله میتوان به مقرنسکاریهای گل و شاخ و برگ اشاره کرد. باغ فردوس در طی زمان و در هر دوره، تغییرات زیادی پیدا کرده است و بسیاری از بخشهای آن تخریب شده و استخرهای متعدد، قنات، ساختمان و عمارتهایی دیگری نیز داشته است. حتی بعد از تبدیل شدن باغ فردوس به موزه سینما تغییرات جزیی مانند نورپردازی داخل و خارج عمارت، پوشاندن دیوارهای داخلی با گچ، تقسیمات داخلی با دیوارهای سبک و کف سازی در عمارت باغ صورت گرفته و ساختمانهایی نیز به آن اضافه شده است.
کلبه وحشت انزلی
به داستانهای ترسناک باور دارید؟ بسیاری از افراد عاشق ماجراجویی و کاوش در مکانهای ترسناک و رعبآور هستند. شاید تاکنون نام کلبه وحشت انزلی به گوشتان نخورده باشد؛ اما باید بدانید که این مکان مخوف در دل جنگلی در نزدیکی صومعهسرا و بندر انزلی به باور بسیاری، محلی نفرین شده و ترسناک است. استان گیلان، یکی از قدیمیترین مناطق ایران با طبیعتی بکر و دوستداشتنی است که بسیاری از مناطق آن تاکنون مورد کاوش و تحقیق قرار نگرفته است. جاذبههای طبیعی و تاریخی گیلان، هر سال هزاران گردشگر را بهسمت خود میکشانند. سفر به این منطقه شمالی با وجود انواع دیدنیها یکی از بهترین تجربیاتی است که میتوان کسب کرد. پس با کجارو همراه باشید تا داستانهای ترسناک کلبه وحشت انزلی، از مرز واقعیت تا خیال را با هم بررسی کنیم. تجربه وحشت و دلهره در جنگل، کوهستان، کلبه و خانههای تسخیرشده، یکی از محبوبترین جاذبههایی است که بسیاری از ماجراجویان را ترغیب به سفر میکند. در این میان، برخی از افراد در حال انکار هستند؛ در حالی که برخی دیگر برای یافتن واقعیت بهسمت این مکانها میروند تا راز آنها را کشف کنند. شما از کدام دسته از افراد هستید؟ آیا دوست دارید به کلبه وحشتی بروید که گفته میشود چند نفر در آن جان خود را از دست دادهاند و چند نفر هم تا آخر عمر دیوانه شدهاند؟ کلبه وحشت انزلی از جاهای دیدنی بندر انزلی است و در دل جنگل هفت دغنان قرار دارد. روستا یا منطقه تاریخی هفت دغنان، در ۲۵ کیلومتری غرب صومعهسرا، در بخش مرکزی دهستان ضیابر و روستای بهمبر و در نزدیکی بندر انزلی در استان گیلان واقع شده است. جنگل هفت دغنان نیز در نزدیکی روستای هفت دغنان قرار دارد که علاوه بر زیبایی، بسیار رعبآور و ترسناک است و هر کسی جرات ندارد در آن پای بگذارد. محلیهای این منطقه، صداهای زیادی را از این جنگل شنیدهاند و طبق گفته آنها، بهتر است تا شب نشده این منطقه را ترک کنید. البته اگر برای تجربه ترس و دلهره به این جنگل سفر کردهاید، راه خود را بهسمت بخش شرقی روستا کج کنید، جایی که هوا بهیکباره سنگینتر میشود و حضور کلبهای دو طبقه، متروکه و پرماجرا فضا را حتی سنگینتر هم میکند؛ مکانی که افسانههای محلی بسیاری در مورد آن وجود دارد. طبق تجربه بسیاری از افراد، این جنگل باشکوه در طول شب، تبدیل به یکی از ترسناکترین و دلهرهآورترین نقاط کره زمین میشود و صداهای عجیبی در آن به گوش میرسد؛ اما واقعا چه اتفاقات ترسناکی در کلبه وحشت انزلی اتفاق افتاده است؟
تاریخچه کلبه وحشت انزلی : یکی از مشهورترین داستانهای ترسناک اتفاق افتاده در کلبه وحشت انزلی به حدود ۴۴ سال پیش، یعنی سال ۱۳۶۵ برمیگردد، زمانی که چهار پسر جوان تصمیم میگیرند یک شب را در کلبه وحشت انزلی بگذرانند. اهالی آن منطقه سعی کردند تا آنها را از این تصمیم منصرف کنند؛ اما پسرهای جوان به آنها میگویند که این شایعات دروغی بیش نیست و برای اثبات این حرفشان حاضر هستند که شب را تا صبح در کلبه وحشت انزلی بمانند و صبح برای اهالی روستا تعریف کنند که هیچ اتفاق مرموز یا عجیب و غریبی برای آنها نیفتاده است. برخی از اهالی روستا منتظر بودند تا صبح شود و بلاخره راز کلبه وحشت انزلی مشخص شود؛ اما شب هنگام، دو نفر از این چهار پسر به دلایلی نامعلوم از کلبه وحشت انزلی فرار میکنند، در حالی که دو نفر دیگر در کلبه باقی میمانند. متاسفانه سرنوشت دو نفری که آن شب در کلبه میمانند، بسیار غمانگیز است. گفته میشود که یکی از آنها در کلبه از ترس، جان خود را از دست میدهد و سکته قلبی میکند و نفر دوم نیز به جنون دچار میشود و هرگز به حالت عادی برنمیگردد. طبق گفته محلیها پس از این ماجرا برای ماهها درب خانه وحشت انزلی پلمپ شد و دیگر هیچ فردی جرات رفتن به آنجا و بازدید از این کلبه شوم را، حتی در روز، نداشت. مردم آن منطقه سعی میکردند که از اطراف خانه هم رد نشوند و پس از مدتی، در جنگل نیز تردد نمیکردند. دیری نپایید که داستان هولناک و مرموز دیگری در این منطقه اتفاق افتاد. درست ۴ سال بعد از حادثه سال ۱۳۶۵، سه دختر مسافر که به روستای هفت دغنان آمده بودند، تصمیم میگیرند که یک شب را در کلبه وحشت انزلی بگذرانند. آنها شایعاتی راجع به مرگ و داستان پسرهای دانشجو و همچنین نحس بودن این کلبه از گذشته شنیده بودند و قصد داشتند تا به این حرف و حدیثها پایان دهند. آنها بهطور پنهانی و بدون اطلاع به هیچ کسی از درب پشتی کلبه وارد آن شدند و تصمیم گرفتند تا شب را در آنجا بمانند. آنها میخواستند با این کار به همه ثابت کنند که در این کلبه، هیچ اتفاق مرموز و ترسناکی اتفاق نخواهد افتاد. از آنجا که هیچکس در روستا از تصمیم این سه دختر مطلع نبود، کسی هم در صبح آن شب شوم در انتظار آنها نبود. دو روز پس از رفتن آن سه دختر به کلبه وحشت انزلی، محلیهای آن منطقه یکی از آنها را در فاصله حدود ۳۰۰ متری کلبه پیدا کردند. دختر بیچاره در تنه یک درخت مخفی شده بود. او آنقدر ترسیده بود و شوکه شده بود که حتی نمیتوانست حرف بزند. وی مدام بهسمت خانه اشاره می کرد و از ترس میلرزید. محلیها تصمیم میگیرند که پلمپ درب کلبه را بشکنند و وارد آن شوند تا از سرنوشت دو دختر دیگر اطلاعی به دست آورند که متاسفانه با اجساد آنها مواجه میشوند. پزشکی قانونی علت مرگ هر دوی آنها را سکته قلبی و مرگ آنی تشخیص داد. طبق گفتههای شاهدان ماجرا، چشم هر دو دختر به نقطه مشخصی خیره شده و باز مانده بود. دختری که موفق شده بود فرار کند نیز پس از چهار روز، خودکشی میکند و جان خود را از دست میدهد. پلیس محلی پس از این اتفاق، کلبه را تخلیه میکند و تحت تدابیر امنیتی قرار میدهد. گفته میشود از آن زمان به بعد هیچ کس اجازه ندارد که به کلبه وحشت نزدیک شود یا از آن دیدن کند. داستانها و روایتهای موجود از کلبه وحشت انزلی بسیار دور از ذهن به نظر میرسند؛ اما برخی از محلیها باور دارند که این حرفها واقعی است. البته باید بدانید که هیچ سند یا شواهد موثقی برای اثبات داستانهای ترسناک کلبه وحشت انزلی وجود ندارد.
راز کلبه وحشت انزلی از افسانه تا واقعیت : یکی از دلایل شهرت کلبه وحشت انزلی داستانی بوده که از گذشته در بین مردم دهان به دهان چرخیده است. داستانی که طبق آن، هر کس بتواند تنها یک شب را در این کلبه سپری کند و زنده بماند، ثروتمند و پولدار خواهد شد. کلبه وحشت، مکانی وهمآلود است و شاید به همین علت، افراد بسیاری تصور میکردند که اگر بتوانند در آنجا بمانند، موجودات فرا انسانی به آنها ثروت میدهند. روایات ترسناکی که درباره کلبه وحشت انزلی گفته میشود، در مکانی در اطراف روستای هفت دغنان و در نزدیکی انزلی اتفاق افتاده است. برای رسیدن به این روستا باید به صومعهسرا در استان گیلان بروید و از آنجا ۲۵ کیلومتر بهسمت غرب برانید؛ اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید در حال حاضر هیچ کلبهای در جنگل هفت دغنان وجود ندارد و اهالی این روستا منکر این داستانهای ترسناک میشوند و طبق گفته آنها در روستای هفت دغنان از اول هم هیچ کلبهای وجود نداشته است. در حال حاضر، یک کلبه متروکه در روستای رینه در نزدیکی پونل و در فاصله ۳۵ کیلومتری غرب صومعهسرا وجود دارد که به باور بسیاری از افراد، این کلبه همان کلبه وحشت انزلی است. کلبه متروکه روستای رینه در گذشته محل زندگی بانویی به نام عزتالملوک ساسانی، رییس قبیله تالش بوده است. عزت الملوک فردی ثروتمند، ماهر و توانا بوده است و در گذشته او را با عنوان «ملکه جنگل» میشناختند. سالها از زندگی عزت الملوک ساسانی در کلبه وحشت انزلی میگذرد و متاسفانه از این ملک تاریخی چیزی بهجز یک بنای مخروبه باقی نمانده است. این کلبه با قدمتی بیش از ۲۰۰ سال، کماکان مکانی پر رمز و راز است که واقعیت اتفاقات رخ داده در آن مشخص نشده است. خانه تاریخی عزت الملوک ساسانی در دامان طبیعت و محیطی کاملا ییلاقی، مکانی بسیار باشکوه و زیبا است.
فیلم ترسناک کلبه وحشت انزلی : داستانها و شایعات درباره کلبه وحشت انزلی موجب شد تا تیم «انزلی پرس» بهدنبال پاسخ سوالهای بیشمار در مورد این منطقه مرموز برود و ضمن بازدید از کلبه وحشت انزلی با اهالی هر دو روستای هفت دغنان و رینه مصاحبه کند. در ادامه شما را به تماشای ویدئوی مربوط به این تحقیق دعوت میکنیم. عزت الملوک ساسانی در بین گیلانیها از احترام و محبوبیت بالایی برخوردار بوده است. گفته میشود این بانو در سوارکاری و تیراندازی، تبحر بسیاری داشته است. او که از رهبران ایل تالش بوده است، از سال ۱۳۱۵ تا چند دهه بعد در عمارتی در روستای رینه در نزدیکی پونل اقامت داشته است؛ عمارتی با معماری منحصربهفرد که هماکنون در آستانه ویرانی کامل است. عمارت عزت الملوک ساسانی، یکی از آثار ملی ثبت شده کشور است.
مسجد خانم زنجان
مسجد و مدرسه خانم از جاهای دیدنی زنجان به شمار میرود و در سبزه میدان شهر قرار گرفته است. کتیبهای در سردر مسجد مدرسه زنجان است که نشان از تاریخ ساخت بنا دارد. در این کتیبه سال ۱۳۲۳ هجری قمری سال ساخت بنا و بانی آن جمیله خانم ذوالفقاری آورده شده است. در کتیبه نوشته شده که معماری بنای مسجد مدرسه خانم استاد اسماعیل بنا بوده است. با توضیحات کتیبه میتوان چنین برداشت کرد که مسجد مدرسه خانم به سفارش جمیله خانم دختر حسینقلی خان سرداری معروف به ذوالفقاری یکی از بانوان صاحب شان و متمکن در اواخر دوره قاجار و توسط استاد اسماعیل بنا ساخته شده است. طبق وقفنامه باقی مانده که در ۲۲ محرم سال ۱۳۲۶ هجری قمری تنظیم شده است، جمیله خانم ذوالفقاری پیش از اتمام بنا وفات یافته و دختر خود با نام قمرتاج خانم را بهعنوان اولین متولی مسجد مدرسه برگزیده است. به این ترتیب میتوان گفت مسجد مدرسه، نام خود را با عنوان «خانم» از نام بانیان خود گرفته است. ساخت مساجد و مدارس و بناهای عامالمنفعه از سوی بانوان متدین و مقتدر در طول تاریخ ایران سابقهای طولانی دارد،که این مسجد مدرسه تنها نمونهای از آن است.
مسجد و مدرسه خانم جایگاه خاص و منحصر بفردی در معماری ایرانی-اسلامی دارد. در میان آثار تاریخی برجای مانده در کشور، این جایگاه خاص از یک سو از نقطه نظر سبک معماری، شیوه و تکنیک تزئینی است که به بهترین شکل گویای معماری دوره قاجار است. بررسی معماری بنای مسجد مدرسه خانم نشان میدهد که بنای مزبور مسجد-مدرسه بوده و قسمت اعظم مساحت آن به فضای مدرسه اختصاص یافته است. بنا از آثار دوره قاجار است که طبق کتیبه موجود در نیمه اول قرن چهاردهم ساخته شده است. فضاهای تشکیل دهنده مسجد شامل صحن، شبستان تابستانی و زمستانی، حجرهها، سردر و دو مناره زیبا است. ورودی مسجد، دارای پلان U شکل است بهطوریکه حس دعوتکنندگی را به افراد القا میکند. مسجد دارای دربی چوبی و همچنین طاقنماهایی در جدارهها با تزئینات آجر و کاشی است. قسمت مسجد بنا منارههایی قطور و کوتاه بر فراز سردر دارد که تزیینات بدیع آجر و کاشی را در خود دارد و قابل مقایسه با منارههای مدرسه سپهسالار قدیم تهران است. حجرههای مدرسه در سه جبهه شمالی، شرقی و غربی بنا قرار گرفتهاند و هریک ایوانچه ای در مقابل خود دارند. جبهه جنوبی حیاط شبستان طویلی دارد که یک ردیف ستون آجری در میانه آن قرار دارد. اتاق در طرف شرقی شبستان فضای مدرسه است و از حیاط کوچک مجاور خود نور میگیرد.. شیوههای به کار رفته در معماری مسجد مدرسه خانم منحصرا از خصوصیات معماری دوره قاجار است. برای مثال تزیینات پرکار بخش بزرگی از درب ورودی، سطوح فوقانی حجرههای مشرف به میانسرا، نقوش هندسی موجود در آنها و رنگهای استفاده شده در بنا به بهترین شکل گویای معماری عصر قاجاریه است. نقوش هندسی مسجد مدرسه خانم در شهر زنجان، گل و بوته است که با رنگهای رایج در دوره قاجار یعنی رنگهای زرد، نارنجی، سیاه و سفید و صورتی رنگآمیزی شده است. این مسجد مدرسه در بافت تاریخی شهر زنجان، نمایانگر معماری قاجاری است. میانسرای مسجد خانم هشت ضلعی است که در ضلعهای شرقی، غربی و شمالی بنا ۱۲حجره برای سکونت طلاب علوم دینی ساخته شده است. صحن مسجد خانم دارای هندسه هشتضلعی است بهطوریکه اطراف آن را دوازده حجره تشکیل داده است. صحن دارای حوضی زیبا در وسط، به همراه چهار باغچه درختکاری شده در اطراف آن است. معماری به گونهای است که فضایی مطلوب و دلنشین از ترکیب فضای سبز در کنار کاشیهای رنگارنگ به وجود آمده است. حجرههای مسجد خانم که محل اقامت طلاب علوم دینی بودهاند، در اضلاع شمالی، شرقی و غربی مجموعه، ساخته شدهاند و دارای پنجرهها و درهای چوبی کندهکاری شده هستند. علاوه براین، به اندازه دو پله با ازاره سنگی از سطح زمین فاصله گرفتهاند. سردر شبستان از سمت میانسرا با کاشیهای زرد رنگ خودنمایی میکند. فضای داخلی، دارای ستونهایی با طرح مارپیچ سنگی و همچنین جدارهها و طاقهای نیمدایره آجری است. کاشیهای استفاده شده در این فضا، همانند جدارههای خارجی با رنگهای متنوع و قاجاری در کنار آجر اجرا شدهاند. داخل شبستان مسجد خانم، محرابی با طاق نیمدایره وجود داردکه با تزئینات شگفت و پرکار، از کاشی ساختهشده، بهطوریکه نگاهها را به سمت خود هدایت میکند. مسجد مدرسه خانم در تاریخ دهم اردیبهشت ماه در سال ۱۳۵۴ با شماره ثبت ۱۰۵۵ بهعنوان یکی از آثار تاریخی ایران ثبت ملی شد. برای بازدید از مسجد مدرسه خانم بهتر است بدانید که این بنای تاریخی در سبزه میدان شهر زنجان، خیابان قایمیه، کوچه فخیمالدوله قرار گرفته است.
موزه ساعت کرمان
از دیرباز انسان در تلاش بوده است تا به هر نحوی گذر زمان را نشان دهد؛ از ساعتهای شنی و آفتابی گرفته تا ساعتهای کوکی و دیجیتالی امروز، همه و همه از ارزشمندبودن وقت و زمان و تلاش بشر برای نشاندادن ثانیهها، دقیقهها و ساعتها حکایت دارد. موزه ساعت کرمان از جاهای دیدنی کرمان است که قصه ساعتها، اختراع و پیشرفت آنها را روایت میکند. در موزه ساعت کرمان میتوان لحظاتی را در گنجینهای از نوای تیک تاک ساعتهای قدیمی سپری کرد و داستان زندگی آنها را با لهجه گرم و مهربان کرمانی شنید. کجارو شما را به شنیدن صدای گذر ثانیهها در موزه ساعت کرمان دعوت میکند.
آقا ماشاالله؛ از قالی تا ساعت : ماشاالله ترابی، از اولین ساعتسازهای کرمان در عهد ناصری و در دوران قاجار است. او در ابتدا در صنعت قالیبافی کار میکرد و به طراحی نقشه قالی میپرداخت. بعد از مدتی برای کسب سود بیشتر تصمیم میگیرد به خریدوفروش قالی روی آورد و با خریدن چند قالی از بندرعباس راهی کشور هند میشود؛ اما سفر به هندوستان، مسیر جدیدی را در زندگی آقا ماشاالله باز میکند. در این سفر وی با صنعت ساعتسازی آشنا میشود و همان جا به ذهنش میرسد که وارد این حرفه شود. ماشاالله بعد از بازگشت از این سفر، در کاروانسرای گلشن کرمان مغازهای کوچک میگیرد؛ مغازهای که بهدلیل سبک خاصش، در آن دوران مردم زیادی را به تماشای خود میکشاند؛ چون تا آن زمان در شهر مغازهای با میز، صندلی و ویترین وجود نداشت و برای اهالی تازگی داشت. او کارش را با مونتاژ قطعات ساعتی شروع میکند که از هندوستان آورده بود. بعد از مدتی نام و مغازه ساعتسازیاش در کرمان معروف میشود تا جایی که حاکم وقت کرمان، وی را به دربار دعوت میکند و از او میخواهد ساعتی بسازد که همه مردم شهر بتوانند آن را ببیند. ماشاالله برای ساخت این ساعت برجیشکل، در سفر بعدی خود به هند و پس از جستجو برای یافتن طرح موردنظرش، توانست ساعتی را طراحی کند که سالهای متمادی در کاروانسرای وکیل نصب بود. حرفه و کار ماشاالله به فرزندش اسدالله به ارث رسید و راه پدر را ادامه داد و در کار خود مسلط بود. شهره کار ترابیها به سوئیس نیز رسید. در سال ۱۳۵۲ خورشیدی، کارخانه معروف ساعتسازی سوئیسی به نام وست اند واچ (West end Watch) از وی برای سفر به این کشور دعوت کرد تا روشی برای بهبود کیفیت ساعتهای این کارخانه معرفی کند.
معرفی موزه ساعت کرمان؛ از مغازه تا موزه : تابلوی سردر چوبی مغازه ترابیها با عنوان «ساعتفروشی ـ ساعتسازی ترابی»، اکنون در موزه ساعت شهر کرمان قرار دارد؛ موزهای که با عشق و علاقه سیروس ترابی، نوه ماشاالله، برپا و به یکی از جالبترین جاهای دیدنی استان کرمان تبدیل شده است. نوه ماشاالله با لهجه شیرین و گرم کرمانی، قصه ساعتهای آن را روایت میکند و هرآنچه که از پدر و پدربزرگش شنیده و تجربه کرده است، برای بازدیدکنندگان نقل میکند.
آثار موزه ساعت کرمان؛ گنجینه ساعتها : در موزه ساعت کرمان، ساعتها در چهار غرفه در معرض نمایش هستند که شامل انواع ساعتهای شنی، آبی، مچی، رومیزی و دیواری میشوند و صدای دنگ دنگ برخی از آنها که همچنان کار میکنند، به گوش میرسد. دو عدد از نفیسترین ساعتهای رومیزی دنیا موسوم به «ساعت سال کوک» که ساخت کشور آلمان هستند، در این موزه نگهداری میشوند. از این نوع ساعت، چهار نمونه در این ایران وجود دارد که دو ساعت دیگر در کاخ گلستان تهران قرار دارند. از دیگر ساعتهای جالب این گنجینه میتوان به اولین ساعت آزمایش شده در فضا، ساعت کلیساییشکل ساخت آلمان، ساعت آبی متعلق به دوران صفویان و ساعتهای مخصوص افراد نابینا اشاره کرد. دیگر اشیای موزه، عینکهای ذرهبینی ساخت ترابی بزرگ، سکهها و تمبرهای قدیمی هستند.
باغ و عمارت معین زنجان
باغ و عمارت تاریخی معین در ضلع جنوب غربی شهر زنجان، از شمال در مجاورت رودخانه زنجان رود و در غرب پل سردار قرار دارد. این بنای زیبا توسط یکی از متمولان شهر در دوره قاجاریه ساخته شده است. بنای داخل باغ با معماری قاجاری و الهام گرفته از قصرهای آن دوران ولی در ابعاد کوچکتر احداث شده است. بنا دارای طرح محوری تقارن بوده و به جای حیاط در وسط باغ بزرگ زیبایی قرار گرفته است. دو اتاق این بنا از همه زوایا به باغ اشراف دارند. ایوان سرتاسر ضلع جنوبی را در بر گرفته و از طریق پله ای شرقی و غربی به کف حیاط مرتبط می شوند. بالای پله دو ستون بزرگ آجری قرار دارد که تا ارتفاع ۵۰ سانتی متر از سنگ در ساختار این ستون ها استفاده شده است. این ستون ها دارای سرستون های تزئین شده با آجر و قالب های گچی هستند. چهار ستون چوبی نیز حدفاصل دو ستون آجری قرار گرفته است که فاصله آنها را با نرده های چوبی آراسته اند. درها و پنجره ها از جنس چوب گردو و با قاب بندی چوبی هستند که شیشه های شفافی درون قابهایشان کار گذاشته شده است. اطراف نمای خارجی درها و پنجره ها تزئینات آجری منحصر بفردی به چشم می آید. سقف بنا شیروانی بوده که با نقش گل و بوته نقاشی شده است. این بنا زیرزمینی سرتاسری دارد که دو درب چوبی برایش در نظر گرفته شده است و دو پنجره مشبک آبی رنگ روشنایی فضا را تأمین می کند. این اثر تاریخی از دو قسمت خانه و باغ تشکیل شده که لمبه کوبی های زیبای سقف و سر ستون های منقوش از تزیینات شاخص این بنا است. خانه در وسط باغی مشجر قرار دارد که یک حوض با چند جوی انشعابی، آب را به نقاط مختلف باغ هدایت می کنند.