قدیمی

 
 

قبرهایی شبیه به مقبره کوروش

a32571819274102a

روستای کوچک ابوالوفا در استان لرستان دارای قبرستانی با سنگ قبرهای پلکانی (زیگوراتی) و نقش های کنده کاری شده است که برخی کارشناسان معتقدند شاید بتوان با تحقیق بر روی این قبرها پیشینه معماری مقبره کوروش را تخمین زد. روستای ابوالوفا در شرق شهرستان کوهدشت استان لرستان واقع شده است. روستایی که بیشتر اهالی آن از لرنشینان منطقه غرب ایران هستند. در روستای کوچک ابوالوفا قبرستان بزرگ و قدیمی وجود دارد که از سالیان دور تا کنون محل تدفین بزرگان لرستان بوده است. هر سنگ قبری که برای درگذشتگان قرار داده اند می بایست در شان آن مرحوم باشد بنابراین سعی شده تا سنگ های قبرها دارای با شکوهترین طرح ها و سنگ ها باشد. روی بیش از ۵۰۰ قبر قدیمی که بیشتر به صورت پلکانی ساخته شده اند، سنگ های آهکی سفید و کرم رنگی وجود دارد که طرح و نقش هایی از مراسم های سنتی، شکار، مویه زنان ، سوگواری ، رزم ، نیایش ، ازدواج و…  روی سنگ ها کنده کاری شده است. بسیاری از سنگ های قدیمی این قبرستان که به نظر می رسد به دوره افشاریه یا زندیه بر می گردد دو متر طول دارند و مستطیل شکل هستند. اکنون یا بسیاری از این سنگها به جای جرز دیوار و نیمکت استفاده می شود و یا به دلیل ساخت و سازها داخل زمین دفن شده اند.

آرش نورآقایی، راهنمای تور در بازدید خود از قبرستان ابوالوفا گفت: بیشتر سنگ قبرهایی که در قبرستان معروف این روستا وجود دارد پلکانی (زیگوراتی) هستند که شاید با تحقیق بر روی این گونه از قبرها، پیشینه معماری مقبره کوروش برای کارشناسان آشکار شود. نورآقایی با اعلام اینکه قبرها با چیدمان ویژه و سنگهای لاشه‌ای ساخته شده‌اند بیان کرد: سنگ قبرهای این قبرستان برافراشته ، چهار وجهی و هرمی شکل هستند که روی آنها نوشته‌ها و نقوش زیبا و معناداری دیده می‌شود. این محقق گردشگری افزود: شاید بتوان گفت طرح مقبره‌های روستای ابوالوفا شبیه به مقبره‌ کوروش است. البته تفاوت های بسیاری با یکدیگر دارند. قبرهای ابوالوفا قدمت تاریخی زیادی ندارند. ولی می توان حدس زد که طرح روی این مقبره‌ها از طرح‌های قدیمی‌تر اتخاذ شده و هنوز هم مقبره‌هایی به شکل زیگوراتی و با طرحهای مختلف روی آن ساخته می‌شود. نورآقایی با اشاره به شباهت ساخت قبرهای ابوالوفا و آرامگاه کوروش گفت: روستای ابوالوفا روزگاری جزو امپراطوری ایلامی‌ها محسوب می‌شده و کوروش نیز در سرزمین «انشان» که  متعلق به ایلامیان بود به دنیا آمد. وی با اشاره به اینکه تا کنون تحقیقات باستان شناسی روی این قبرها انجام نشده گفت: شاید اگر باستان شناسان تحقیقاتی در این زمینه انجام دهند، بتوان نمونه‌های کهن‌تری نیز از سنگهای قبر قدیمی پیدا کرد. این محقق میراث فرهنگی بیان کرد: در حال حاضر برخی از قطعه‌های شکسته شده‌ و نقش دار سنگ قبرها در میان نخاله‌های ساختمانی روستا پیدا می شود. برخی هم در میان فضولات چهارپایان به حال خود رها شده‌اند. اما سنگهای برافراشته گاهی در کنار در ورودی خانه ها جای دارند و یا از آنها به عنوان نیمکت استفاده می شود! وی افزود: در میان قبرهای این قبرستان یک زائرسرای بزرگ ساخته شده که به گفته مردم محلی این روستا اداره اوقاف این ساختمان را دقیقا وسط قبرستان ساخته و نیمه‌کاره رها کرده است.سنگ قبرهای روستای ابوالوفا ارزش فرهنگی و هنری دارند و از لحاظ مردم‌شناسی منطقه نیز حائز اهمیت هستند. حتی قبرستان این روستا می تواند به عنوان یک مقصد گردشگری مورد توجه قرار بگیرد.

امیر منصوری، کارشناس ارشد باستان شناسی در استان لرستان با اعلام اینکه مقبره ابوالوفا در این قبرستان مورد احترام مردم روستاست گفت: چندی پیش اداره اوقاف استان لرستان آرامگاه جدیدی برای ابوالوفا ساخت. آنها با این کار باعث شدند که بسیاری از سنگ قبرهای قدیمی این قبرستان به زیر خاک برود. به همین دلیل اکنون نمی توان حدس زد که قدیمی ترین سنگ قبر مربوط به چه دوره ای است. وی با اعلام اینکه برخی شنیده ها حاکی از آن است که قدمت قبرهای قبرستان ابوالوفا به دوره زندیه یا افشاریه برمی گردد تصریح کرد: حدود هفت یا هشت سال پیش مقبره جدیدی برای زائران آرامگاه ابوالوفا ساخته شد و در کنار آن نیز مرکز اقامتی در حال ساخت است. مسئولان اداره اوقاف با این کار بخش اعظمی از قبرستان و سنگهای قدیمی آن را از بین بردند. منصوری با بیان اینکه اکنون نیز تدفین درگذشتگان منطقه کوهدشت در این قبرستان ادامه دارد گفت: در قبرستان ابوالوفا سنگهای قدیمی با نقوش بسیار زیبایی وجود داشت که اکنون یا ناپدید شده اند و یا در اثر ساخت و سازهای اداره اوقاف در زیر زمین مدفون هستند. این کارشناس باستان شناسی افزود: سازمان میراث فرهنگی تا به حال هیچ توجهی به زیبایی سنگهای قبرستان ابوالوفا نکرده است. در حالی که می توان گفت این قبرستان به همراه قبرستانهای مهم دیگر استان لرستان که دارای سنگ قبرهای بسیار زیاد و زیبایی هستند می توانند در فهرست آثار میراث فرهنگی به ثبت برسند. منصوری گفت: در استان لرستان و منطقه کوهدشت به خصوص بخش کونانی در ده کیلومتری روستای ابوالوفا می توان سنگ قبرهای بسیار قدیمی پیدا کرد اما تا کنون هیچ یک از مسئولان استان به ویژه سازمان میراث فرهنگی استان توجهی به تخمین قدمت آنها نکرده اند. حتی مردم روستا نیز ارزش فرهنگی، هنری و تاریخی قبرها و سنگ قبرهای این منطقه را نمی دانند و اهمیتی به نگهداری از آنها نمی دهند. در همین رابطه عبدالهی، سرپرست اداره اوقاف شهرستان کوهدشت درباره ساخت و سازهای اداره اوقاف در قبرستان ابوالوفا و از بین رفتن سنگ های قدیمی گفت: به زودی پیمانکاران شروع به ساختن مرکز اقامتی در روستای ابوالوفا می کنند. وی با بیان اینکه بعید می دانم سنگ های بسیار قدیمی در این قبرستان مانده باشد ، افزود: ما به سازمان میراث فرهنگی استان لرستان گفته ایم که بررسی کند آیا ساخت و ساز اداره اوقاف آسیبی به سنگ های قبرستان ابوالوفا وارد می کند اما تا به حال هیچ جوابی به ما نداده اند.

چهارشنبه سوری

en1857

چهارشنبه‌سوری یکی از جشن‌های ایرانی است که در شب آخرین چهارشنبه سال (سه‌شنبه شب) برگزار می‌شود. در شاهنامه فردوسی اشاره‌هایی درباره بزم چهارشنبه‌ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن جشن چهارشنبه‌سوری است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شده‌ است. واژه «چهارشنبه‌سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته‌است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده‌است. طبق آیین باستان در این رو آتش بزرگی بر افروخته می شود که تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می‌شود که این آتش معمولاً در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن می‌کنند و از روی آن می‌پرند آغاز می‌شود و در زمان پریدن می‌خوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من». این جمله نشانگر مراسمی برای تطهیر و پاک‌سازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد. به بیان دیگر مردم خواهان آن هستند که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلاتشان را بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به آنها بدهد. چهارشنبه‌سوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیّت افراد باشد و در میان بیشتر ایرانیان رواج دارد.

جشن مبارزه با تاریکی : جشن «سور» از گذشته بسیار دور در ایران زمین مرسوم بوده‌است که جشنی ملی و مردمی است و «چهارشنبه سوری» نام گرفته‌است که طلایه‌دار نوروز است. در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پای‌کوبی با نام سور مرسوم بوده‌است و از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» خوانده می‌شد و از روزهای شوم و نحس بشمار می‌رفت و بر این باور بودند که روزهای نحس و شوم را باید با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نیابند.

آداب و رسوم مراسم چهارشنبه سوری : چهارشنبه آخر سال ( چهار شنبه سوری ) یکی از آیین های نوروزی امروز – که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد – «مراسم چهارشنبه سوری» است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند. درباره ی چهارشنبه سوری، کتاب ها و سندهای تاریخی، مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این قرن اخیر، یا دقیق تر، در این نیم قرن اخیر است که مقاله ها و پژوهشهای متعددی در این باره منتشر شده و یا در نوشته های مربوط به نوروز به چهارشنبه سوری نیز پرداخته اند. برگزاری چهارشنبه سوری، که در همه ی شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه ی سال (یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه)، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : «زردی من از تو، سرخی تو از من»، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند.از باورها و رسم های چهارشنبه سوری که هنوز به کلی فراموش نشده اند ودر برخی از شهرها و روستا ها هنوز این مراسم ها برگزار میشوند عبارتند از:

کوزه شکنی یکی از مراسم چهارشنبه سوری : یکی دیگر از مراسم مخصوص چهارشنبه سوری آن بوده که کوزه کهنه ای را برمی داشتند و در آن مقداری نمک و ذغال و سکه ده شاهی می انداختند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر می چرخاند و نفر آخری آن کوزه را از پشت بام ، به کوچه می افکند و می گفت :درد و بلای ما بـِرَه توی کوزه و بـِرَه توی کوچه

آجیل چهارشنبه سوری : رسمی که از قدیم در ایران متداول است ، تهیه و خوردن آجیل چهارشنبه سوری است . این آجیل شور و شیرین ، مانند آجیل مشگل گشاست؛ یعنی علاوه بر مواد اصلی بو داده ی شور و شیرین، مانند آجیل، برگه هلو و زردآلو ، قیسی ، کشمش سبز ، مویز ، باسلـُق ، پسته و بادام ، فندق بو نداده ، نقل ، شکر ، پنیر ، و مغز گردو هم اضافه می کنند. تهیه این آجیل را برای استجابت یک مراد نذر می کنند . خوردن این آجیل در شب چهارشنبه سوری ، به اعتقاد مردم باعث شگون و خوش یمنی است.
فالگوش ایستادن ،یکی از مراسم چهارشنبه سوری: دیگر از مراسم مربوط به چهارشنبه سوری ، فالگوش ایستادن است ؛ بدین معنی که کسانی که حاجتی دارند ، نیت می کنند و سر چهار راه یا در معبری فالگوش می ایستند و به حرف نخستین عابری ، که از کنارشان می گذرد توجه می کنند و هر کلام که از دهان او درآید در استجابت مراد خود به فال بد یا خوب می گیرند ، اگر گفته عابری موافق با آرزوی صاحب حاجت باشد آن آرزو را برآورده شده می دانند.
بعضی ها به جای رفتن به چهارراه و معابر ، این کار را در پشت در اطاق هم انجام می دهند و نخستین سخنی که از پشت در اطاق شنیدند به فال بد و یا خوب در اجابت حاجتشان فرض می کنند.

بوته افروزي : در ايران رسم است كه پيش از پريدن آفتاب، هر خانواده بوته هاي خار و گزني را كه از پيش فراهم كرده اند روي بام يا زمين حياط خانه و يا در گذرگاه در سه يا پنج يا هفت «گله» كپه مي كنند. با غروب آفتاب و نيم تاريك شدن آسمان، زن و مرد و پير و جوان گرد هم جمع مي شوند و بوته ها را آتش مي زنند. در اين هنگام از بزرگ تا كوچك هر كدام سه بار از روي بوته هاي افروخته مي پرند، تا مگر ضعف و زردي ناشي از بيماري و غم و محنت را از خود بزدايند و سلامت و سرخي و شادي به هستي خود بخشند. مردم در حال پريدن از روي آتش ترانه هايي مي خوانند.

زردي من از تو ، سرخي تو از من

غم برو شادي بيا ، محنت برو روزي بيا

اي شب چهارشنبه ، اي كليه جاردنده ، بده مراد بنده

        hhe98

خاکستر چهارشنبه سوري، نحس است، زيرا مردم هنگام پريدن از روي آن، زردي و ييماري خود را، از راه جادوي سرايتي، به آتش مي دهند و در عوض سرخي و شادابي آتش را به خود منتقل مي کنند. سرود “زردي من از تو / سرخي تو از من” هر خانه زني خاكستر را در خاك انداز جمع مي كند، و آن را از خانه بيرون مي برد و در سر چهار راه، يا در آب روان مي ريزد. در بازگشت به خانه، در خانه را مي كوبد و به ساكنان خانه مي گويد كه از عروسي مي آيد و تندرستي و شادي براي خانواده آورده است. در اين هنگام اهالي خانه در را به رويش مي گشايند. او بدين گونه همراه خود تندرستي و شادي را براي يك سال به درون خانه خود مي برد. ايرانيان عقيده دارند كه با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضاي خانه را از موجودات زيانكار مي پالايند و ديو پليدي و ناپاكي را از محيط زيست دور و پاك مي سازند. براي اين كه آتش آلوده نشود خاكستر آن را در سر چهارراه يا در آب روان مي ريزند تا باد يا آب آن را با خود ببرد. بی گمان چهارشنبه سوری از رسم های کهن پیش از اسلام نیست. در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی بود، نه روزهای هفته را. استاد پورداود در این باره می نویسد : آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین های دیرین است ( … ) شک نیست که افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبه ی سال، پس از اسلام رسم شده است. چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند ( … ) روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده : والاربعاء یوم ضنک و نحس. این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند. در باورهای عامیانه، چهارشنبه روزی نامبارک است. سفر نبایستی کردن شب چهارشنبه، به احوال پرسی مریض نبایستی رفتن. و منوچهری گوید:

چهارشنبه که روز بلاست باده بخور                    به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد

آتش افروختن شب چهارشنبه ی آخر سال، یا چهارشنبه آخر صفر را، برخی به قیام مختار نسبت می دهند : مختار سردار معروف عرب وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد.

چهار شنبه سوری در برخی از شهر ها: در برخی از شهرهای آذربایجان چون ارومیه، اردبیل و زنجان، همه چهارشنبه های ماه اسفند هر یک نقش و نام معینی دارند، که از جمله در منطقه ی زنجان بدین شرح است: نخستین چهارشنبه را موله گویند و به شستن و تمیز کردن فرش های خانه اختصاص دارد. دومین چهارشنبه را سوله گویند، در این روز به خرید وسیله ها و نیازمندیهای عید می روند. سومین چهارشنبه را گوله گویند و به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس و غیره برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد. چهارمین و آخرین چهارشنبه سال ( چهارشنبه سوری ) را کوله گویند؛ ( کوله در ترکی به معنی کهنه و فرسوده است). در برخی از شهرهای ایران، از جمله ایلام (نوروز آباد)، تویسرکان، کاشان، زاهدان (قصبه مود) و … مراسم چهارشنبه سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار می کنند. و آخرین آتش نیز از رسم ها است. بنابر نوشته تذکره صفویه کرمان نیز، چهارشنبه سوری در ماه صفر بوده است. چهار شنبه سوری در اصفهان -در اصفهان چهارشنبه سوری را «چهار شنبه سرخی» نیز می گویند. یکی از دلیل ها و سندهای دیگری که نشان می دهد چهارشنبه سوری از آیین های پیش از اسلام نیست، می تواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار می شود. در گاهشماری قمری آغاز بیست و چهار ساعت یک شبانه روز از غروب آفتاب روز پیش است؛ و چهارشنبه سوری، مانند بسیاری از آیین ها، جشن ها و سوگواری های مذهبی همچون عید غدیر، نیمه شعبان، رحلت حضرت پیامبر ( ص ) که بر اساس گاهشماری قمری است، در غروب روز پیش برگزار می شود. نحس بودن چهارشنبه در باورهای عامیانه باعث شده، که هنوز بعدازظهر سه شنبه ( یعنی شب چهارشنبه ) به احوال پرسی بیمار نمی روند، و پنجشنبه را عامه «شب جمعه» می گویند.در صورتی که آیین های کهن مثل نوروز، مهرگان، سده و … که بر اساس گاهشماری خورشیدی است، آغاز بیست و چهار ساعت روز، از سپیده دم و یا از نیمه شب است. آن چه که چهارشنبه سوری را به جشن ها و آیین های کهن ایران پیوند می زند، می تواند برگزاری رسم و جشنی به نام «سور»، در روز پنجه ( خمسه مسترقه  ) باشد که از آن تا سده ی چهارم، دوره سامانیان، آگاهی در دست است: صاحب تاریخ بخارا از برگزاری رسمی که «عادت قدیم» و با افروختن آتش در «شب سوری» ( پیش از نوروز ) همراه بوده خبر می دهد : … آنگاه امیر سدید ( منصور بن نوح ) به سرای نشست، هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری، چنان که عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند و پاره ای آتش بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و …

شهر سنگی عیلامیان

a061425911274102a

بومی های کهگیلویه و بویر احمد سال هاست که از شهری سنگی صحبت می کنند که روزگاری میراث ارزشمند عیلامیان بود و حالا قدم به قدم به نابودی نزدیک می شود. شهر سنگی دلی یاسیر که در ۳۰ کیلومتری شمال شهر دهدشت قرار دارد و از زمان عیلامیان تا قاجارها محل سکونت بود اما حالا آثار و بقایای آن بدون ثبت شدن در فهرست آثار ملی از بین می روند. از بومی های دهدشت که بپرسید، می گویند «دلی یاسیر» در حقیقت «دیر یاسین» است و متعلق به جد پدری یکی از امامزاده‌های منطقه… برخی دیگر بر این باورند که این واژه در حقیقت «دلی حاصل» است که در گذر تاریخ به این شکل درآمده و اشاره‌ای است به حاصلخیزی این منطقه، «دلی یاسر» و «دل یاسر» هم از دیگر اسامی احتمالی این شهر سنگی است. شهری که براساس تحقیقات انجام شده و شواهد موجود، تا دوره قاجاریه قابل سکونت بوده و در دوره صفویه یکی از پررونق‌ترین دوره‌های تاریخی خود را سپری می‌کرد. شواهد حاکی از آن است که شهر دلی یاسیر در دوره‌های تاریخی مختلف از زمان عیلامیان تا قاجاریه دارای سکونت بوده و رونق داشته است، در دوره قاجار مردمانی از اقوام ترکمن، لر و ترک در دلی یاسیر در کنار هم ساکن بودند. پس از این دوره، به دلیل مشکلات دولت مرکزی و عدم توانایی در تامین امنیت، دلی یاسیر رونق خود را از دست داد و این شهر سنگی رو به انزوا رفت. از بومی های دهدشت که بپرسید، می گویند «دلی یاسیر» در حقیقت «دیر یاسین» است و متعلق به جد پدری یکی از امامزاده‌های منطقه…

برخی دیگر بر این باورند که این واژه در حقیقت «دلی حاصل» است که در گذر تاریخ به این شکل درآمده و اشاره‌ای است به حاصلخیزی این منطقه دلی یاسیر، سرزمین حکومت سنگ هاست. هر جای این شهر را که نگاه کنید، خانه های سنگی را می بینید که دیوارهایشان بدون ملات بالا رفته اند و استوار ایستاده اند. بد نیست بدانید که ریشه استفاده از سنگ بدون بکارگیری ملات به دوران ساسانیان برمی‌گردد، از سویی دیگر این شهر در کنار یکی از مسیرهای تابستانه راه شاهی نیز واقع بود، راهی که از انشان فارس به شوش در خوزستان می‌رسید.همه بناهای موجود در این شهر بزرگ از جنس سنگ است، اما بنا بر محل ساخت و موقعیت قرار گرفتن هر بنا جنس سنگ‌های به کار رفته در ساخت ساختمان‌های شهر متفاوت است، در پایین دست و گوشه کنار، آنچه باقی مانده است بقایای ساختمان‌هایی است که از سنگ‌های کوچک و جمع شده از کوه احداث شده بود، در بالادست و مرکز شهر اما مصالح ساختمانی سنگ‌های بزرگ و شکل داده شده و خوش‌تراش است، گردش در این شهر باستانی نشان می‌دهد. در شیب تپه‌ای که روبه‌روی این شهر واقع شده است، غاری کم‌عمق دیده می‌شود که به گور دخمه‌های تاریخی شباهت زیادی دارد . میدان مرکزی شهر، کوچه‌ها و خیابان‌های شهر، ساحل رودخانه، اطراف درخت مقدس شهر، زیارتگاه و دیگر گوشه و کنار شهر هر کدام براساس نقشه‌هایی حساب شده و سنگ‌های خاص بنا شده بود. در شیب تپه‌ای که روبه‌روی این شهر واقع شده است، غاری کم‌عمق دیده می‌شود که به گور دخمه‌های تاریخی شباهت زیادی دارد. حفاران غیرمجاز مدت‌هاست شبانه‌روز گوشه کنار شهر سنگی دلی یاسیر را در پی یافتن اشیای تاریخی و ارزشمند می‌کاوند، در جای جای شهر هم آثار و نشانه‌های این حفاری‌ها دیده می‌شود،  کافی است هر رهگذری در قسمتی از این شهر چرخی بزند تکه‌های سفال و کوزه و دیگر اشیای تاریخی در همه جای آن دیده می‌شود، اما این‌که حفاران غیرمجاز تاکنون توانسته‌اند شیء ارزشمندی از دل خاک این شهر بیرون بیاورند یا نه هنوز معلوم نیست.

شهری برای هر ایرانی

a221165413174102a

اسفراین از چنان موقعیت جغرافیایی برخوردار بوده که مهاجران آریایی آن را برای سکونت انتخاب کردند. این شرایط طبیعی و سکونت بشر از آن زمان، جاذبه‌هایی ایجاد کرده که گردشگر را ناگزیر به سفر به اسفراین می‌کند. شهر باستانی بلقیس، مناطق طبیعی سالوک و ساریگل و روستای رویین نمونه‌هایی از این دست هستند. سکونت آریایی‌ها در اسفراین حکایت از ظرفیت تاریخی و طبیعی و جاذبه‌های گردشگری این شهر مانند شهر باستانی بلقیس و مناطق حفاظت‌شده سالوک و ساریگل دارد. آریایی‌ها پس از ورود به سرزمین وسیع ایران در نقاط مختلفی سکنا گزیدند که اسفراین یکی از آن نقاط است. پس از آن و پس از قدرت‌گیری قوم پارت اهمیت این منطقه به دلیل سکونت پارتیان در آن دوچندان شد به گونه‌ای که در زمان اشکانیان و ساسانیان جز مهمی از ابرشهر نیشابور محسوب می‌شد. پس از اسلام اسفراین موقعیت و اهمیت خود را حفظ کرد. این شهر بارها در هجوم مغولان و تیموریان با نابودی و کشتار مواجه شد اما هر بار پس از گذشت زمانی چند، مجدداً رو به آبادانی نهاد. اسفراین به دلیل قدمت و پیشینه تاریخی قوی دارای قلعه‌ها و تپه‌های باستانی و مساکن قدیمی بسیاری است. اسفراین اینک با آثار تاریخی و طبیعی متعدد یکی از شهرهای بزرگ خراسان شمالی است. آرامگاه شیخ احمد ذاکر گورپانی، از عرفای بزرگ قرن هفتم که قدمت آن به دوره سلجوقی می‌رسد؛ یکی از آثار دیدنی این شهر به‌شمار می‌آید که بیانگر توان این خطه در پرورش بزرگان است. آرامگاه حمزه بن موسی (دهنه شیرین)، از بناهای مذهبی و تاریخی دوره صفوی است که نمای داخلی آرامگاه با نقوش گیاهی و کتیبه‌های قرآنی به خط ثلث تزیین شده و هر ساله میزبان مشتاقان بسیاری است. آرامگاه این امام‌زاده در روستای «دهنه شیرین» در ۷۵ کیلومتری شرق شهر اسفراین واقع شده است. این بقعه در دامنه تپه‌ای با شیب ملایم قرار گرفته و طرح کلی پلان بنا مربع شکل است که به‌وسیله سه کنج (فیل‌پوش) در گوشه‌ها فضای مناسب برای استقرار گنبد بر فراز آن فراهم شده است.

در ضلع جنوبی بنا ایوان کاشی‌کاری شده‌ای وجود دارد. فضای داخلی مقبره با نقوش بسیار زیبا و گل و بته و کتیبه‌ای از آیات قرآنی مزین شده است. آیات قرآنی با استفاده از خط ثلث سفید رنگ بر زمینه آبی و دور کمربند میانی و دیوارها به صورت قرینه در بنا به‌کار رفته است. بیشتر نقوش و کتیبه‌ها متعلق به دوران قاجاریه است. شهر باستانی «بلقیس»، که‌ خرابه‌های‌ شهر قدیمی‌ اسفراین‌ است‌ در ۳ کیلومتری شهر فعلی‌ و سمت‌ راست‌ جاده‌ سبزوار – اسفراین واقع‌ شده‌ است‌. سفال‌های‌ به‌دست‌ آمده‌ از این‌ شهر به‌ دوران‌ صفویان‌ تعلق‌ دارد اما این شهر بر اساس اسلوب معماری ساسانی ساخته شده و شامل سه بخش کهن‌دژ، ربض و شارستان و ۲۹ برج با ارتفاع مختلف است، برای آخرین بار در دوره صفوی متروک شده است. این منطقه یکی از عظیم‌ترین میراث خشتی ایران بعد از ارگ بم است که به عنوان یکی از شهرهای مهم در حاشیه جاده معروف ابریشم قرار داشته است. در شمال شرقی خرابه‌های شهر بلقیس، بنای آرامگاه شیخ آذری را می‌توان دید. ساختمان این بنا از خشت خام و سقف آن چوبى است. بقعه شیخ محمد رشیدالدین بیدوازی در ۳۳ کیلومتری شمال شرقی شهرستان اسفراین و ۳۴ کیلومتری شیروان، در حاشیه روستای بیدواز قرار گرفته است. بنای بقعه دارای طرحی هشت ضلعی است که گنبدی بر آن استوار شده و در داخل بنا دو ردیف کتیبه گچبری نفیس تعبیه شده است. در بخشی از کتیبه گچبری که باقی‌مانده، شیخ محمد رشیدالدین، نواده شیخ همام و نبیره شیخ احمد غزالی برادر امام محمد غزالی معرفی شده است. دهکده توریستی «رویین» در ۲۷ کیلومتری جاده اسفراین به بجنورد و در دره ییلاقی سرسبز رویین قرار دارد. معماری روستا به شیوه پلکانی است که نظر هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند. هنر عمده بانوان در این منطقه چادرشب‌بافی است.

a060165413174102a

از جاذبه‌های طبیعی منطقه می‌توان به رود «قره‌سو» اشاره کرد که در دره‌ اسفراین جریان‌ دارد و از دامنه‌ جنوبی‌ آلاداغ‌ و کوه‌ شاه‌‌جهان‌ در شمال ‌سرچشمه‌ می‌گیرد و در جنوب‌ سبزوار در کویر و نمکزار فرو می‌رود. سرچشمه‌های‌ این‌ رودخانه‌ دارای ارزش‌های‌ تفرجگاهی‌ است‌. اما درباره کوه آلاداغ باید گفت که یکی از رشته کوه‌های مهم شهرستان اسفراین است که از شمال غربی به جنوب شرقی با نام‌های مختلفی چون سالوک،‌ سیاه‌خانه،‌ رویین،‌جاج،‌ رویین،‌ تخته میرزا،‌ کرکزو و شاه‌جهان خوانده می‌شود. استان خراسان شمالی به دلیل موقعیت جغرافیایی دارای چندین منطقه حفاظت‌شده و پارک ملی است.پارک ملی «ساریگل» بخشی از منطقه حفاظت شده ساریگل است که از سال ۱۳۵۲ تحت حفاظت بود و در سال ۱۳۸۱ از آن تفکیک و به پارک ملی ارتقا یافت. این بخش با اقلیم نیمه ‌خشک در ۲۵ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان اسفراین واقع است. منطقه حفاظت شده «سالوک» در سال ۱۳۵۲ حفاظت‌شده اعلام شد. وجود جنگل‌های ارس، دره‌های زیبا، تنوع گونه‌های گیاهی و جانوری، نمای تاریخی پیش‌قلعه و راه‌های دسترسی مناسب، زمینه فعالیت‌های مطالعاتی را در منطقه فراهم کرده است. این منطقه بیش از ۱۱هزار هکتار وسعت دارد. بخش شرقی منطقه حفاظت‌شده سالوک با وسعت حدود ۸ هزار هکتار، در سال ۱۳۸۱ به پارک ملی ارتقا یافت. دژ قدیمی معروف به قلعه سالوک یا صعلوک از بناهای قدیمی منطقه است. این قلعه تاریخی در شمال منطقه حفاظت شده سالوک واقع شده و در انتهای دره «زاری» و بر فراز صخره‌های صعب‌العبور سالوک بنا شده است سالوک در شمال غربی اسفراین قرار دارد و در این منطقه دره‌های زیبا و جنگل‌های پراکنده مشهود است. این منطقه زیستگاه پرندگان و حیوانات بسیاری همچون آهو، قوچ، میش، چکاوک،‌ کبک و تیهو است و گونه‌های گیاهی مانند گلابی و آلوچه وحشی، زرشک، قره‌میغ، ریخوک، زالزالک، نسترن وحشی، افرا کرکو، گز انجیر و گردو است. دژ قدیمی معروف به قلعه سالوک یا صعلوک از بناهای قدیمی منطقه است. این قلعه تاریخی در شمال منطقه حفاظت شده سالوک واقع شده و در انتهای دره «زاری» و بر فراز صخره‌های صعب‌العبور سالوک بنا شده است. غارهای مهم از جمله غار رختیان و غار پلنگ تخته نیز در سالوک و غار پیش‌قلعه در منطقه ساریگل از مواردی هستند که گردشگران و طبیعت‌دوستان را به سوی خود جذب می‌کند.

باید به یاد داشت ورود به غار پیش‌قلعه در منطقه ساریگل به دلیل آن که در دیواره صخره قرار دارد مستلزم وسایل و تجهیزات است. وجود چشمه‌های فراوان مانند سیاه‌خانه، دره جوز، اردغان، سفیدارلی، بازی‌گربه، عرب و ترنو در اسفراین غبار خستگی را از تن رهگذران می‌زداید. محوطه‌های طبیعی مانند منطقه سالوک مورد تهدید عواملی مانند کشاورزی،‌ چرای مفرط و راه‌های ارتباطی که دسترسی شکارچیان را آسان کرده،‌ قرار دارد. در این میان از ورود ماشین‌های کشاورزی و الگوی ساختمان‌سازی در روستاها که باعث نابودی جنگل‌ها شده نیز نمی‌توان چشم‌پوشی کرد. اسفراین همان طور که پیش از این اشاره شد از قدمت زیادی برخوردار است. قریه‌ «نوشیروان‌« زادگاه‌ سلطان‌ انوشیروان‌ در شمال‌ شرقی‌ اسفراین یکی از نشانه‌های این امر است. بنای‌ این‌ محل‌ را به‌ قباد فیروز نسبت‌ می‌دهند. آثار مکشوفه‌ این‌ ناحیه از جمله مجسمه مفرغی بودا و همچنین‌ کاسه‌ و عودسوزی‌ که‌ با اشکال‌ هندسی‌ و خط‌ کوفی‌ تزیین‌شده‌‌ به‌ دوران‌های‌ قرون‌ اولیه‌ اسلامی‌ و مغول‌ تعلق‌ دارد. محوطه تاریخی «توی» که شامل دو محوطه توی یک و دو است یکی از وسیع‌ترین و کهن‌ترین محوطه‌های خراسان شمالی است که توالی فرهنگی از دوره پیش از تاریخ تا اواسط دوره تاریخی را در خود جای داده است. قدیمی‌ترین آثار به دست آمده در این محوطه‌ها به گمان باستان‌شناسان به اواخر دوره کلکولیتیک تعلق دارد و سفال‌های به دست آمده در سطح تپه، سفال‌های خاکستری-سیاه داغدار عصر مفرغ و سفال‌های دوره تاریخی هخامنشی و اشکانی را به یاد می‌آورند. قلعه قدیمی حسن‌آباد در حاشیه‌ روستای‌ حسن‌آباد، در شمال‌ شرقی‌ اسفراین روی‌ یک‌ پشته ‌طبیعی‌ بنا شده‌ است‌. قسمتی‌ از حصار سنگی‌ و چینه‌ای‌ قلعه که بلندی‌ آن‌ به ۴ متر می‌رسد هنوز ‌پابرجاست‌. مجموعه‌ قلعه‌ یادگاری‌ از ادوار اولیه‌ اسلامی‌ است‌. قلعه‌ «قیصر» در ۳ کیلومتری‌ روستای‌ بید از توابع‌ اسفراین واقع‌ شده‌ است‌. قدمت‌ این‌ قلعه ‌به‌ پیش‌ از اسلام‌ مربوط‌ می‌شود و در سال‌های ‌قبل‌، آثار استودان‌هایی‌ در این‌ دهکده‌ وجود داشت‌ که‌ اهالی‌ آنها را به‌ زرتشتی‌ها نسبت‌ می‌دادند.

پیرترین شیر سنگی ایران در همدان

2011865212

می‌گویند شیر هم شیرهای قدیم که البته راست هم می‌گویند؛ در این دوره و زمانه کدام شیری را می‌شناسید که دست کم بیش از ۱۷۰۰ سال عمر کرده باشد! در کشور پهناور و تاریخی ما ایران، شیری هست که برخی معتقدند بیش از این‌ها عمر دارد و این شیر، شیری نیست مگر شیر سنگی همدان.پس اگر چمدانتان را به مقصد شهر زیبا و تاریخی همدان بستید، دیدن این یادگار باستانی را از دست ندهید. خیابان ۱۲ متری موسوم به سنگ شیر را که طی کنید و به انتهای آن برسید کم کم سر و کله این شیر پیر در وسط میدانی مربعی شکل پیدا می‌شود. البته شیرسنگی در واقع بر تپه کوچکی قرار گرفته که یکی از تپه‌های باستانی مربوط به دوره اشکانی است و مدت‌ها پیش تابوتی متعلق به همان دوره از آن محل کشف شده که به موزه تپه هگمتانه منتقل شد و در آنجا نگهداری می‌شود. تاریخ ساخت شیرسنگی به درستی مشخص نیست. برخی آن را یادگاری از دوره مادها و برخی متعلق به زمان اشکانیان می‌دانند. اما این قطعی است که شیرسنگی برادر دو قلوی دیگری هم داشته و هر دو بر دروازه‌های شهر تاریخی همدان شب و روز می‌گذراندند و وجود همین نگهبانان سنگی سبب شد وقتی اعراب همدان را فتح کردند آن را باب الاسد یعنی دروازه شیر بنامند.

سال‌ها بعد (۳۱۹ ه. ق) وقتی دیلمیان به همدان تاختند و آنجا را به تصرف خود در آوردند، دروازه شهر به کلی ویران شد ولی شیرها همچنان استوار بر جایشان مانده بودند تا این که مرداویج سردار دیلمیان، قصد عزیمت به ری کرد و تصمیم گرفت یکی از شیرها را به همراه خود ببرد، ولی شیرها آنقدر قرص و محکم سر جایشان ایستاده بودند که مرداویج نتوانست تصمیمش را عملی کند بنابراین به جان شیرها افتاد، یکی از آن‌ها را کاملاً خرد کرد و پنجه‌های دیگری را شکست و از جایگاه خود فرود آورد! شیر بیچاره که دیگر یار و همدمی هم نداشت سالیان دراز بر زمین افتاده بود و دیگر ارج و قرب گذشته را نداشت و از گزند روزگار در امان نماند.شیر بر زمین افتاده را سرانجام در سال ۱۳۲۸ هجری شمسی فردی به نام مهندس هوشنگ سیحون در جایگاه فعلی‌اش نصب کرد. مهندس سیحون از مفاخر بزرگ ایران در معماری است و طرح زیبای آرامگاه بوعلی نیز یکی دیگر از آثار ارزشمند ایشان است. (به قول قدیمی‌ها اگر عمری باقی باشد یکی از همین روزها داستان زندگی و شرح آثار گران‌قدر او را در همین صفحه برایتان خواهم گفت). بر گردیم به قصه شیر بی یال و دمِ خودمان و ماجرا را این گونه به پایان ببریم که هنوز هم بسیاری از اهالی همدان طبق باورهای پیشینیان شیرسنگی را واسطه یا وسیله‌ای برای برآورده شدن آرزوهایشان می‌دانند و قدیم‌ترها حتی روغن و شیره بر سر شیر بیچاره می‌ریختند و در حفره‌های آن سنگریزه می‌گذاشتند و این گونه بخشی از آیین‌های گذشتگانشان را به جا می‌آوردند. خیلی جالب است که این شیر کهن با آن که دیگر چیزی بجز یک قطعه سنگ بزرگ نیست باز هم در فرهنگ مردم خوش نشسته است. برای همین بود که گفتم شیر هم شیرهای قدیم… .